یه احساس منحوسی بهم میگه روزگار بدبختی هام دوباره
شروع شده. آخه میدونید خوشبختی فاصله ی بین دو تا بدبختیه. من خوشبختی ای نفهمیدم؛
ولی همین که بدبختیم شروع بشه معلومه که قبلش تو خوشبختی بودم و خودم خبر نداشتم.
چه جالب تازگی بود داشتم فکر میکردم تعریف خوشبختی یعنی نبود بدبختی......زیاد بهش فکر نکن...انقدر انرژی می فرستی که اگه قرار نیست بدبختی سرت بیادم ، دلش نیاد با اینهمه صدا زدنت یک سری بهت نزنه...ولش کن انقدر تحلیل نکن چه واقعه ایی از بدبختیته یا از خوشبختیت!!!
اگه بدبختی یعنی ترک چیزگشادی و کمی تفکر و تحرک
بدبختی ات مستدام باد.
قربان تو
حسن تیغ تیز
چه جالب تازگی بود داشتم فکر میکردم تعریف خوشبختی یعنی نبود بدبختی......زیاد بهش فکر نکن...انقدر انرژی می فرستی که اگه قرار نیست بدبختی سرت بیادم ، دلش نیاد با اینهمه صدا زدنت یک سری بهت نزنه...ولش کن انقدر تحلیل نکن چه واقعه ایی از بدبختیته یا از خوشبختیت!!!
حالا خوبه خوشبختی و بدبختی شما یه نظم و ترتیبی داره ... مال من که باهم اتفاق می افته ... در اوج خوشبختی فکر می کنی بدبختی.. D:
زمانی طولانیست
که روشنایی را احساس نکرده ام
لایه ای از تاریکی نگاهم را پوشانده
و مرا در میان ظلمات رهاساخته است
روز من بی تابش خورشید آغاز میگردد