دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

شبهای روشن

سلام

شبهایی هست که دوست نداری تموم بشن. لحظاتی هست که دوست داری تا همیشه ادامه پیدا کنن. ولی هیچ چیز ابدی نیست چون شیرینی اش به لحظه ای بودنشه!! یعنی همه اش یه تصوره?! یه وهمه?!
من یه آدمم با کلی تناقض. از این همه تضاد هم خوشحالم و هم متنفر!!!
عشق دو جوره، عشق من به تو، عشق تو به من!؛)
اگه ذره ای فکر کردید که من میدونم دارم چی مینویسم ساعت 2 نیمه شب جمعه (یعنی 2 صبح شنبه) سخت در اشتباهید.
یکی میگفت تو هیچ وقت چیزی رو همینجوری نمیگی. حالا من مونده بودم که این الان تعریف بود، تو مخمصه گذاشتن من بود برای حرف زدن، یه واقعیت بود، یا یه چیزی گفته دیگه!
این همه احساس مغشوش از منه یا از ساعت نیمه شب?
خدا از ما چی میخواد? اصلا مهمه? حالا اگه اونی که میخواست رو من نمیخواستم چی? بلدم که بندگی یعنی اینکه . . . ، ولی هرکی اینو گفت یعنی حرف منو نفهمیده. دوباره فکر کنه

خداحافظ

یه چیزایی

سلام

 

یه آهنگی گوش میدادم (البت بیشتر دکلمه بود)، خوشم اومد که میگفت:

حال ما را اگر نمیدانی، عقربی را دچار آتش کن، این چنین است مرد آبانی

 

مشکل آدمایی که خوب فیلم بازی میکنن دوتاست:

1-       چون خوب فیلم بازی میکنن، اگه مشکلی هم باشه طرف مقابلشون نمیفهمه و هیچ سعی ای هم نمیکنه برای درست کردن چیزی که نمیدونه خراب شده و (چون مقصرن که طرف اشکالش رو نفهمیده) نهایتا چوبش تو سر خودشون خورد میشه.

2-       در طول زمان، حالت عادیشون اونقدر از نقابشون فاصله میگیره که اطرافیان نقاب رو (که طبعا قابل تحمل تره) بیشتر باور میکنن و اونوقته که دیگه خودت رو زیر آوار نقابا گم کردی!!

 

قدیم ها به خودم گفتم که به کسی دل نبند، چون وقتی از دستش بدی بدجوری میخوره تو پر و بالت. هرچقدر دلبستگی بیشتر، خسارت از دست دادن بیشتر!! یادمه ها! یادمه! ولی . . .

 

خداحافظ

استراتژی ورق بازی

سلام

من خوب بلدم با اعصاب طرف مقابلم بازی کنم.
خوب بلدم خودمو کنترل کنم و چیزی که تو چنته دارم رو لو ندم.
خوب بلدم حواس طرف مقابلم رو پرت کنم و گولش بزنم و به اشتباه بیاندازمش.
همینطور تقریبا خوب بلدم بلوف بزنم.
ولی ترجیح میدم با ورق رو بازی کنم. یعنی ترجیح میدم حدس بزنم طرف چی داره و اونم حدس بزنه من چی دارم و بازی رو با دونستن ورق طرف مقابل انجام بدم. و حتی تر ترجیح میدم که به طرف بگم که میدونم تو دستت چی داری و تو هم بدون من چی دارم و اگه میتونی حالا جلومو بگیر.
این استراتژی برای من قابل تعمیم به روابط انسانیم هم هست. ترجیح میدم حرف آخر رو اول بزنم و بازی رو تو یه سطح بالاتر انجام بدم نه اینکه تو تعارفات اولیه گیر کنم.

خداحافظ

تک خط

دوستت دارم دو کلمه است ولی یه دنیا معنی داره. و من تمام اون معنی ها رو دارم میگم بهت. دوستت دارم عزیزم.

یه روز خوب میاد

سلام

پس چرا روزهای خوب نمیان?
خدایا، کوش اون آسونی که قرار بود بعد از این همه سختی بهمون برسه? قراره بعدازمرگ بهمون عطا کنیش?! فکر کنم اون موقع دیگه فایده ای نداشته باشه!
وقتی یه کاپشن خفن گرم داشته باشی و تو سرما نتونی بپوشیش ای ضد حاله!!
واقعیت های تلخ از دروغهای آشکار هم دردناکترند. به خصوص وقتی باعثش خودت باشی!!
تنهایی درد مشترک این زمونه است. بچه ای که متولد میشه گریه میکنه چون تنهاست و وقتی میخواد بمیره هم تنهایی میمیره.

آدما باهم و تنهان،هرکدوم یه جور معمان.
بعضی واژه ها یه رازن، بعضی واژه ها بی معنان.

خداحافظ

Archetypical Psychology

سلام

 

من برای ورود به هر اتاقی* برای اولین بار باید دعوت بشم. بعد از اون هم اگه بهم اجازه داده بشه که هر وقت خواستم بتونم برم، بازم در میزنم و اجازه میخوام. حتی اگه طرف راحت تر باشه که اینقدر تعارف نداشته باشم. من همچین آدم مبادی آدابی هستم.

 

* اتاق: به جاش بذارید هر تملکی که در اختیار من نیست. به جاش بذارید هر چیزی که مال من نیست.

 

به عشاق میگم: با تو مرگ و بدون تو مرگ است، عشق را هیچ انتخابی نیست.

 

گاهی اوقات اونجوری که فکر میکنی و میخوای پیش نمیره. ولی گاهی از این گاهی اوقات اونجوری پیش میره که لازمه و درسته.

 

این چند وقت که بحث یونگ و خودروانکاوی بر اساس آرکی تایپ ها بین دوستان خیلی باب شده و گلمر هم زحمت کشیده و کلاس میره و میاد برامون پرزنت میکنه و شده استاد ما (!!!) داشتم فکر میکردم که این جریانش چیه؟ خوب آخه من کرم دارم که ته همه چیو در بیارم و تا نفهمم چه جوری کار میکنه هیچی رو ول نمیکنم. نتیجه اش تا حالا این شده که:

تحلیل بر مبنای آرکی تایپ ها از نظریات یونگ ایجاد شده. یونگ (و برخی از شاگردها و همکاراش) مفاهیم من (ego)، فرامن (super ego)، آنیما (Anima)، آنیموس (Animus)، خود (Self)، سایه (Shadow) و یه سری از این چیزا رو معرفی کردن که اصلا بحث من الان نیست. البت مباحث جالبیه ولی هنوز کاملا پازلشون رو نتونستم جور کنم.

خلاصه بعد از یونگ از این مفاهیم اومدن روانشناسی بر مبنای آرکی تایپ ها ایجاد شد. جین شینودا بولن یکی از این روانشناسا بود. جیمز هیلمن هم یکی دیگه بود. اینها اومدن یه اصل رو بر مبنای حرفای یونگ قبول کردن به این شکل:

روان آدمیزاد رو میشه به تعدادی فاکتور پایه تقسیم کرد که تقریبا با جمع کردنشون روان اولیه قابل حصول هست.

توضیح اینکه این برداشت منه و هیچ جایی ندیدمش. به علاوه اینکه میگم تقریبا به خاطر اینه که هر مدلی تقریبا موضوع رو مدل میکنه و همیشه خطا وجود داره ولی اینها میگن که این خطا قابل چشم پوشیه.

حالا هر کدوم از مدلهای آرکی‌تایپ‌ها (مثل MBTI، آرکی‌تایپ‌های الهه‌های یونان باستان، آرکی‌تایپ‌های الهه‌های روم باستان و مدل آرکی‌تایپی که نمیدونم اسمش چیه و با آرکی‌تایپ‌هاش عناوین فرزانه، دلقک، معصوم و ... دارن) دارن یه سری از این فاکتورهای پایه رو معرفی میکنن که به نظرشون این فاکتورها بین آدمها بیشتر مشترکن و پایه‌ای ترن و به هم کمتر وابستگی دارن.

برای دوستانی که ریاضیشون خوبه این مثل دستگاه‌های مختصات میمونه که توشون در هر چند بعد که باشه به ازای هر بعد یه بردار یکه داریم که شاخص اون بعده و هر نقطه‌ای توی فضا که در اینجا یک آدم است بوسیله‌ی یک تعدادی ضریب با تعدادی بردار یکه نمایش داده میشن. به علاوه نکته‌ی جالبش اینه که همونطور که شما میتونید دستگاه‌های مختصات رو تحت نگاشت‌هایی به همدیگه تبدیل کنید، میتونید مدلهای آرکی‌تایپی رو هم به همدیگه تبدیل کنید.

مثلا من در یک دستگاه به شکل 18*آپولو+16 زئوس+16 پوزیدون+14 هفائستوس+ 13 دیمیتر+ ... و در دستگاه دیگری به شکل 23*جستجوگر+23*حامی+22*فرمانروا+ 21*جنگجو+21*فرزانه+... و در MBTI به شکل INTJ نمایش داده میشم. البت خودشون میان میگن که مثلا وجود الگوی فرزانه معادل با رفتار در الگوی آپولو+روحانیت در آتنا+انرژی در پوزیدون هست (این آخری فرضی بود ها!! ولی یه جایی دیدم که اینکارو کرده بود). خلاصه‌ی حرفم اینه که همونطور که دستگاه مختصات دکارتی به قطبی به وسیله‌ی یه سری قانون تبدیل میشه، این مدلها هم به همدیگه بوسیله‌ی قوانینی تبدیل میشن. مثلن در MBTI مفهوم درونگرا به آرکی‌تایپ‌های فرزانه، جادوگر، آفرینشگر، نابودگر، معصوم و یتیم مرتبط بوده و در اینها دیده میشود. مثلا آرکی‌تایپ حامی با ESFP نسبت نزدیکی داره.

احساس من در مورد این مدلها اینه که بازیهای جالبیه. البت کمک هم میکنه که بفهمی چه جور آدمی هستی. کمک میکنه نقاط ضعف و پتانسیل‌هات رو بشناسی. ولی در مورد اینکه چرا اینجور هستی و چه جوری میشه اینجوری نباشی یا از این ساید افکت‌ها حذر کنی چیزی نمیگن.

 

خداحافظ

احمقانه 2

هنوزم فکر میکنم من یک احمقم. نشونه های زیادی تو زندگیم برای این موضوع دارم. مهمترینش اینکه نمیتونم مثل آدمیزاد از زندگی قشنگ و خوبی که دارم، از همسر خوبی که دارم، از دوستهای خوبی که دارم لذت ببرم و اینقدر به چیزهای . . . فکر نکنم و باهاشون درگیر نشم!!!

وقتی کامنت دونی رو میبندی، یعنی آهای خواننده ها، کامنت نمیخواستم که بستمش!!! نه اینکه خصوصی بفرستی، تو پایینی بذاری، ایمیل بزنی و . . . !!!!!

احمقانه

من یک احمقم.
یه احمق که از دست خودش شدیدا عصبانیه.
من تنها ترین احمق دنیام.
از خودم متنفرم که اینقدر احمقم

رهایم کنید ای نقابهای سیاه!!! نمیخواهم هر لحظه، پیش هر کسی، در هر شرایطی نقابی بر چهره داشته باشم. نمیخواهم دیگر چند شخصیت داشته باشم. نمیخواهم در حال دلجویی و شادی بخشی خود گریان باشم. نمیخواهم ضعفم را پنهان کنم. نمیخواهم لکه های ننگ زندگیم هراسی همیشگی برایم باشند.

تو بی خاصیت ترین احمق دنیایی.