دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

برای طرفداران جنبش قبلا سبز و اکنون بنفش

سلام

 

لپ کلامی که میخوام بگم اینه:

لطفا جو گیر نشوید. هیجان زده و دست و پا گم کرده فکر نکنید که آقای روحانی همون رئیس جمهور اتوپیاییه که خداوند وعده کرده بود!!


دقت بفرمایید که ما بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کردیم و این یکی، اتفاقا مورد تایید نظام هم هست!! پس به یه نقطه مشترک رضایت دادیم. البت ما خیلی بیشتر از حدودمون پایین اومدیم تا نظام، ولی خوب این هم طبیعیه. ولی از اونجایی که وقتی به مرگ بگیری، به تب راضی میشن، آقای روحانی هم از احمدی نژاد بهتره و داریم خدا رو شکر میکنیم که حداقل جلیلی نشد!!

باز هم دقت بفرمایید که آقای روحانی هیچ‌کجا(!!) و دقیقا هیچ کجا نفرمودند که از جنبش سبز حمایت (به هر شکل و گونه‌ای) انجام دادن یا میدن و هیچ کجا هم خودشون رو اصلاح طلب نمیدونن. و این یعنی هیچ دستاورد مهمی برای جنبش قبلا سبز بدست نیومده!!

لطفا اینقدر تبریک نگویید و اینقدر الکی خوش نباشید، چون به سرعت تو ذوقتون میخوره وقتی آقای روحانی هم روال اجرایی آقای هاشمی رو در پیش گرفت و همچنان رابطه با آمریکا خط قرمزمون بود و همچنان جلوی لباس شخصی ها و بسیجی ها و سپاهی ها گرفته نشد و همون کارهایی رو کردن که در دوران هاشمی انجام میدادن (آخه آقای روحانی بیشتر شبیه آقای هاشمیه تا خاتمی یا احمدی نژاد) و انرژی هسته‌ای حق مسلممون بود و حمایت از فلسطین و لبنان و سوریه با خرج این مملکت در راس امور قرار داشت. امیدوار باشید که امثال اتفاقات ترورهای وزارت اطلاعات مجددا تکرار نشه و بگیرو ببندهای اون دوران دوباره پیش نیاد.

من هم به زعم خود خوشحالم که جلیلی یا قالیباف رئیس جمهور نشدند و فرصت پیدا نمیکنند که همین یه ذره خاک این مملکت رو به اجنبی تقدیم کنند یا به تاراج ببرند. ولی یادم هم نمیره که ما برای بیشتر از اینها فکر کردیم، تلاش کردیم و کشته دادیم.

حرص میخورم وقتی میبینم که بخش عمده ای از آدمها از یاد بردند فداکاری هایی که 4 سال پیش انجام شد. چند نفر تو این انتخابات یاد کردند از شهدای دور پیشین. چند نفر یاد کردند روز عاشورا و اون کسانی که زیر چرخ تویوتای استبداد له شدند!! چند نفر یاد کردند امثال ندا آقا سلطان رو. و دقت بفرمایید بیش از 40 میلیون نفری که دور پیشین رای دادند، امروز به چه وضعی گرفتار هستند و بیشتر دقت بفرمایید که با این همه تلاش همه ی گروه های اپوزیسیون، حداکثر 72.7% در این دوره شرکت کردند و در دوره پیشین با تمدید نکردن رای گیری بعد از ساعت 10 شب و کمبود تعرفه در بسیاری از صندوق ها ، درصد مشارکت به 85% رسید (که اگه اینها نبود درصد مشارکت احتمالا بیش از 100% میشد!!) و این یعنی 6 میلیون و 200 هزار نفر از آمار رای دهندگان کم شدند!!! و فکر میکنید اینها طرفدار چه کسی بودند و الان به خاطر چی رای ندادند؟؟!!!

حافظه ی تاریخی یعنی این! یعنی اینکه مثل ماهی قرمز که کلا سه ثانیه قبل رو به یاد میاره، ما هم فقط سه ماه اخیر رو یادمون بیاد!! و فکر کنیم اینکه نظام به ما ارفاقی کرده و گذاشته که فکر کنیم که برنده ی انتخابات اخیر هستیم، این یعنی خیلی دستاورد.

میدونم که اینها رو نباید به صورت عمومی نوشت و فریاد زد، ولی نوشتم که یادم باشه چه طور بدبینانه نگاه کردم به این انتخابات و اگر اینطور نشد، به خودم نهیب بزنم که یک مقدار مثبت نگرتر باشم و اگر خدا نکرده درست میگفتم، برای دوستانم درس عبرتی باشه که فراموش نکنند.

 

خداحافظ

جواب

پیش از دستور: پست سوال را اول بخوانید.


منم زیبا

که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت. اینک صدایم کن مرا.
با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن.
بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد

سهراب سپهری


پس از دستور: این دو شعر از یک ایمیل بود که برام فرستاده شده بود و خیلی به تنم چسبید

سوال

خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…

دکتر علی شریعتی