دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

شخصیات

سلام

* بالاخره یکی پیدا شد که در موردش اشتباه فکر کرده باشم. و بالاخره یه مورد پیدا شد که امید تخمین بهتری از من زده باشه. دو نقطه دی.
* از امروز دیگه خوش گذرونی و اینا تموم. دیگه باس کوله بارت رو جمع و جور کنی. انگاری وقت رفتن داره میرسه. دیگه خودتی و خودت، تنهای تنها.
* بدین وسیله کلیه ی حرفایم را در مورد زیر تصحیح میکنم. "دختر متفکر" مثل "ترک دانا" یه موضوع تخیلیه. (البت دختر عاقل داریم هان!!!)
* هنوز یه کار ناتموم دارم.
* حیف که آدما چندان تعیین کننده نیستن. وگرنه تازه تازه راهشون رو پیدا کرده بودم.

خداحافظ

استاد عشق

سلام

 

امروز خوندن کتابی رو همنام با این پست تموم کردم (همانطور که قبلا هم در موردش نوشته بودم) در مورد زندگی استاد پروفسور حسابی. اکثر کتابهای ساده یکی دو موضوع مهم رو مطرح می کنن و بهت آموزش میدن. ولی این کتاب چندین موضوع مهم برای من داشت. (توضیح اینکه کتابهای ساده دسته ای از کتابها هستن که همه می خونند و ازشون چیز یاد میگیرن مثل رمان و داستان. ولی کتابی مثل قرآن جزء این کتابها نیست. چون خیلی ها هم مثل من می خونن و نمی فهمندش).

این کتاب ارزش یک بار خوندن رو داره. و اما چیزایی که من از این کتاب بدست آوردم:

·          عشق بزرگترین عامل برای تلاش است.

·          نظم از لوازم موفقیت است.

·          تتم استاد شعر زیر بود:

به جان زنده دلان سعدیا، که ملک وجود ---- نیارزد به آنکه دلی را ز خود بیازاری

·          خواستن توانستن است (به معنی واقعی).

·          بزرگترین دشمن پیشرفت ما، اتلاف بیهوده ی وقتمان است.

·          تفکر و تعقل در حکم ابزار، از بزرگترین موهبت های خداوند برای پیشرفت ماست.

·          تنها راه دستیابی به هدف، استقامت است.

·          دقیق بودن از خصائل مردمان بزرگ است.

·          (بر عکس قوانین مورفی) همیشه همه چیز در حال بهتر شدن است.

·          خیلی ها برای کار خوب ارزش قائلند.

·          و کلی چیز دیگه که اگه بگم لذت خوندن کتاب رو ازتون گرفتم.

 

خداحافظ

موفقیت و اشتباه

سلام

شاید وقتی در اوج موفقیت و صحت هم هستی، داری اشتباه می کنی و بی خبری!! از کجا معلوم که نه؟؟؟!!!!

خداحافظ

آرزو

سلام

یه جایی خوندم :
"چه بسیار کافرانی که آرزو میکنند ای کاش مومن بودیم"
به خودم گفتم : "آره درسته ولی چه بسیار مومنانی که آرزو میکنند ای کاش کافر بودیم و چه بسیار مسلمانانی که آرزو میکنند ای کاش مومن بودیم"

خداحافظ

سوال و جواب

پیش از دستور
به خودم میگم: آینه چو روی تو بنمود راست. خود شکن، آیینه شکستن خطاست

سلام

بعضی اوقات سوالای پیچیده، جوابای ساده ای دارن
و بعضی اوقات سوالای ساده، جوابای پیچیده ای دارن.

خداحافظ

تصویر یا واقعیت

سلام

آدمها بعد از گذشت کلی زمان تو ذهن هر کسی یه تصویر میسازن که من سعی کردم هویت اون تصویر رو با یه جمله متناظر کنم. سعی کردم صادق باشم، برای دوستام این جملات بدست اومد:
- ساسان یه آدم دوست داشتنیه.
- بابک یه آدم باوفاست.
- رضا یه دوست تعجب برانگیزه.
- جعفر یه آدم مطمئنه.
- مسعود یه آدم فوق العاده ست.
- محمدرضا یه همراه خوشفکره.
- گلمر یه دختر خوبه.
- امیر یه آدم آرومه.
- مریم یه دختر متفکره.
- شاهین یه دوست خوش قلبه.
- آرش یه آدم لطیفه.
- مهدی مدبر یه آدم مستقله.
- مهدی شه دوست یه آدم بی آزاره.
- مزدک یه آدم تنها و تکروست.
- سمانه یه دختر ایرانیه.
- عنایت یه دوست زیباست.
- مهدی یگانه یه آدم خاکستریه.
- محمد فاضل منش یه دوست نازه.

و اما مهدی کرشته کیه؟؟ اینو شما بگید (البت اگه دوست دارید).
ولی من کلی آدم کم دارم.
یه دوست خوب
یه دوست مطمئن
یه دوست محکم
یه همراه قابل اطمینان و کلی یه ... دیگه.
چقدر دوست داشتم کلی دوست دیگه هم می داشتم و چقدر بیشتر دوست داشتم که قدر دوستامو می دونستم. تا وقتی قرار بود 24 ساعت دیگه بمیرم، حسرتی برای خوردن نداشته باشم. همش برام لذت باشه که برده ام.

خداحافظ

زندگی و مرگ

سلام

گفتمش صاحبدلا نقشی بکش از زندگی ---- باقلم نقش حبابی بر لب دریا کشید.
هنوز یه کار نا تموم دارم!
یه حرفی هم بود که می خواستم بنویسم ولی یادم رفت.

خداحافظ

حق نشناس

سلام

آدمى بیشک نسبت به پروردگارش ناسپاس است و مسلما خود بر این حق نشناسى گواه و از آن آگاه است و براستى او از عشق به مال سخت بخیل و فروبسته دست است. (عادیات 6،7،8)

خداحافظ

یه راه حل

سلام

دیروز تو راه برگشت به خونه تو ماشین اینو شنیدم:
"خداوند می فرماید: من پنج چیز را آفریدم و در جایی قرار دادم که انسان آن را در جای دیگر می یابد،
علم و دانش را در سختی و مشقت آفریدم ولی انسان آن را در آسایش و راحتی می جوید و نمی یابد،
خشنودی خود را در اطاعت و بندگی قرار دادم و انسان آن را در اطاعت از توانگران می داند،
توانگری را در قناعت قرار دادم ولی انسان آن را از ازدیاد مال می بیند،
رضایت خود را در خشم گرفتن بر نفس قرار دادم و انسان آن را در رضای نفس می جوید و هیچ گاه نمی یابد،
و آسایش و راحتی را در بهشت عطا می نمایم ولی انسان آن را در دنیا می جوید و هرگز به آن دست نمی یابد."
گوینده گفت که این گفته یک حدیث قدسی است. برای من مهم نیست قدسیه یا کس دیگه، فقط فهمیدم که شاید اشتباه می کردم.

خداحافظ