دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

چالش ما در دموکراسی خواهی

پیش از دستور: موضوع بندی رو به وبلاگم اضافه کردم.

سلام

 

برای من همیشه نتیجه خیلی مهمه. در مورد وضعیت جنبش سبز، نتیجه­ی اتفاقاتی که داره می افته تعیین میکنه که آیا من هم باید در سن 50 سالگی در مقابل فرزندم شرمنده باشم و سربه زیر بگم که اون کاری که ما اون موقع انجام بنا به دلایل و شرایط اون موقع درست بود یا برعکس بگم که این چیزی که الان شما ازش لذت میبرید و موجب پیشرفتتون و کشور پیشرفته ای که در اختیارتونه به خاطر اون انتخاب و تلاش ما در 25 سال پیشه.

ما باید بزرگ بشیم تا حق بیشتری از دنیا داشته باشیم. هیچ وقت دنیا به ما هیچ چیزی نداده مگر اونکه قبلش ما خودمون رو آماده اش کرده باشیم. تلاش بیست و چند ساله ی دگر اندیشان مملکت ما که سعی میکرد گفتمان دموکراسی و اصلاحات رو در جامعه جا بیاندازه به خاطر این بوده که تا زمانی که گفتمانی در جامعه طرح نشه و فضای صحبت برای یک پارادایم (به زبان خودمونیش میشه موضوع یا چالش) بوجود نیومده باشه، نمی تونیم انتظار داشته باشیم جامعه در جهت اون تفکر حرکت کنه.

پس قبل از اونکه جامعه بتونه دموکراسی رو اجرایی کنه باید چند وقت مزه مزه اش کنه و کمابیش با حلواحلوا کردن شیرینیش رو زیر زبونش بیاره و بعد انتخابش کنه.

حالا در مورد ایران هم میشه گفت

·         قتل­عام­های دهه­ی شصت

·         زندانی های سیاسی سالهای بعد از انقلاب

·         به حاشیه راندن روحانیان دگر اندیش

·         قتل­های زنجیره­ای

·         ماجرای کوی دانشگاه

·         دستگیری­ها و اعدام­های سال­های اخیر فعالان حقوق زنان و اقلیت­ها و روزنامه­نگاران مستقل و منتقد

·         و نهایتا 4 سال تحمل ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد

از بعد سیاسی تمرین رسیدن جامعه به توانایی پرواز به آسمان دموکراسیه. از بعد اجتماعی هم اتفاقاتی مثل

·         گسترش دانشگاه­ها (این یکی مثل عدو سبب خیرشود اگر خدا خواهد است) و به تبع اون افزایش دانش و آگاهی عمومی جامعه

·         گسترش و ابداع راه­های ارتباطی نوین مثل اینترنت و ماهواره

·         رشد خرد جمعی و هوشمندی بیشتر منتقدین (که اکثرا در سالهای گذشته چه نمیخواهیم را داد میزدند و الان چه میخواهیم را طرح میکنند)

·     و همچنین یک هدایت تکوینی که ملت ما را به فهم بهتر مسائل راهنمایی کرده است (باید بپذیریم که عموم جامعه به غیر از دانشی که به آنها رسیده، توانایی تحلیل نسبتا بهتری نسبت به 30 سال پیش پیدا کرده اند. شاید شاهد خوبش تفاوت نسل­ها باشد)

باعث آماده­سازی جامعه­ی ما برای پذیرش حق و مسئولیت دموکراسی شده است.

ممکن است که هنوز تن لش جامعه­ی خسته و بی حال ایران با این همه تمرین پرخرج، توانایی پرواز پیدا نکرده باشد. ممکن است در آینده مشخص بشه که جریانات 7 ماه و شاید 17 ماه اعتراضات پس از انتخابات سال 88 هم تمرینی بوده برای افزایش پذیرش دموکراسی ملت ایران. ولی من که مطمئنم گذار از دموکراسی محتوم است. باید از این گذرگاه عبور کرد تا به ایرانی آزاد، آباد و پیشرفته و همچنین دینی مستقل، باعث پیشرفت، انسان دوست و قدرتمند رسید. بالاخره این پرنده­ی تنبل و پول نفت خورده روزی به خود جرات پرواز میدهد. امیدوارم که به چشمم ببینم آن روز را.

ولی موضوع مهم این است که چه طور میتوان این موعد را نزدیکتر پیش آورد. به نظرم مشکل این است که ما خودمان هنوز توانایی و تحمل دموکراسی را نداریم. یکی از حقوقی که ما از حاکم امروزمان انتظار داریم این است که نه تنها به ما اجازه ی برگزاری تجمعات اعتراضی به قدرت حاکم داده شده و ما به صورت آزاد حق داشته باشیم به هر تفکر، عمل، شخص، ایدئولوژی و هر جزء تا کلی از جناح مخالف انتقاد کنیم، بلکه خود هیئت حاکم برای ما امکانات و شرایط را فراهم بیاورد و مثلا صدا و سیمای ملی را در اختیار مخالفین قرار بدهد که بیایند و از خود صدا و سیما انتقاد کنند و موج مخالفت­ها را علیه حکومت راه بیاندازند.

خوب خود شما حق بدید، کدامیک از شماها که این متن را می خوانید در زندگیتان وقتی فرصتی پیدا کردید انحصار را برای خودتان ایجاد نکرده اید. کدامیکتان را اگر الان به جای حاکمان قرار بدهیم حاضر هستید این حق (امروز و مسئولیت فردای) خودتان را به جای آورید.

یه تجربه ی شخصی بگم که منظورم را کامل برساند. ما در دانشگاه علوم و فنون یک آزمایشگاه تحقیقاتی و فوق برنامه راه انداختیم. وقتی دو سال از کار ما گذشت و رسیدیم به سال پایانی دانشگاه، آقای هاشمیان گفت که باید برای آزمایشگاه نیروی جدید بگیریم از ترم پایینی ها وگرنه با رفتن هئیت موسس این آزمایشگاه هم خواهد مرد. کلی جر و بحث شد و به همین موضوع به این بدیهی هم کلی انتقاد شد و بعضی ها فکر کردند که ورود آدمهای جدید جای آنها را تنگ میکند. تازه رای گیری کردند و بالاخره قرار شد که نیروی جدید جذب شود. حالا کلی کارشکنی شد که باید حتما هئیت موسس به ورودی های جدید آزمایشگاه رای اعتماد بدهند و باید یک ماه آزمایشی باشن و خودشون رو اثبات کنن و بعدش دوباره رای گیری و غیره و نهایتا یه مصوبه ای که برای من خیلی مهمه در جلسه ی آزمایشگاه تصویب شد و اون هم این بود که هئیت موسس برای تمامی سالهای آینده از حقوقی برخوردار خواهد بود که منحصر به این گروه بوده و هیچ کسی به این گروه اضافه یا کم نخواهد شد و به قولی این مثل موهبت الهی است که نه کم شود و نه زیاد. (دقت کنید که اونهایی که قرار بود بیان منتقد نبودند!!!!! همکار بودن!!!!!) غیر از اینه که الان ما هم به آقای هاشمی و رهبر و ... ایراد میگیریم که اینها انقلاب و نظام و مملکت رو به نفع خودشون مصادره کردن؟؟!! اینها هم همون کاری رو کردن و میکنن که ما در دانشگاه کردیم.

خوب شاید بگوییم که اون موقع بچه بودیم و درک سیاسی نداشتیم. خودمانیم، همین الان اگه تو موقعیت مشابهی قرار بگیریم، کار مشابهی انجام نخواهیم داد. یه نفر میاد به شما در یه موردی اعتراض میکنه. مثلا شما یه شرکت با کلی کارمند دارید و خیلی هم خوب به مردم خدمات میدید. یکی میاد و میگه فلان جای محصولتون این اشکال را داره. اگه حرفش غیر منطقی باشه:

·         اول سعی می کنید توجیه اش کنید.

·         بعد سعی میکنید بهش بی توجهی کنید.

·         بعد سعی میکنید دورش کنید.

·         و بعدش هم اگه زورتون برسه ضایعش میکنید تا ساکت بشه چون اگه حرف بزنه باعث میشه بازارتون ولو به خاطر یه شایعه خراب بشه.

ولی اگه حرفش به جا باشه:

·         خوب سعی میکنید ازش تشکر کنید و مشکل رو رفع کنید ولی اگه رفع شدنی نباشه یا هزینه ی زیادی داشته باشه صرف نظر میکنید.

·         بعد سعی میکنید تطمیعش کنید که بی خیال بشه.

·         بعد سعی میکنید کارش رو غیر موجه نشون بدید و کلی دلیل بیارید که اینجوری نیست که این میگه.

·         بعدش سعی میکنید که تخریبش کنید که حرفش رو کسی باور نکنه.

·         بعدش سعی میکنید که کلا از دور خارجش کنید.

خداییش این کارها برای شما خیلی آشنا نیستن؟؟

 

خداحافظ

نظرات 8 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 12:38

سلام
ولی نمی دونم چرا کار نکرد. موضوع بندی رو میگم
خداحافظ

مهدی یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 13:54

بازم سلام
راستی مریم جان اگه می خونی اینجا رو یه نظری بذار بفهمم.
مرسی
خداحافظ

سمن دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 11:32 http://yahooma.blogfa.com

سلام

موضوع بندی رو باید تو قالبت فعال کنی.

مریم دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 13:28

میخونم...

گل مر دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 23:28 http://golmarjoon.blogfa.com

<هیچ وقت دنیا به ما هیچ چیزی نداده مگر اونکه قبلش ما خودمون رو آماده اش کرده باشیم>
مهدی جان اکیدا بهت پیشنهاد می دم که این جمله خودت رو چندین بار در شرایط مختلف و به دلایل مختلف بخونی!
در ضمن باید ازت تشکر هم کنم که وبلاگت رو دوباره راه انداختی. مهمتر از من خودت از خودت به خاطر راه انداختنش تشکر کن. بعدا بهت می گم چرا!

تو پست قبل گفتم که الان تو شرایطی ام که دوست ندارم خودم رو برای هیچی آماده کنم. پس الان هیچی از دنیا نمی خوام مگر اونکه ولم کنه بذاره به درد خودم بمیرم.

امید نیک سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 14:34 http://alef-mim-roshan.blogsky.com/

آقاجان مطلب زیبایی بود بی اغراق
و چه خوب است درس بگیریم از گذشته و حال خودمان برای آینده ای بهتر داشتن
و چه خوب است جامعه ای داشته باشیم که در آن حق زندگی و انتخاب و آزادی و چرخیدن چرخ زندگی در انحصار هیچ شخص و گروهی نباشد.

اول اینکه عجبا که یه بار تونستم چیزی بنویسم که نظر امید رو اقناع کنه!!
دوم اینکه چاکریم. پیش شما درس یاد گرفتیم حالا داریم پس میدیم.
سیم اینکه من هم با آرزوهایی که کردی کاملا موافقم و آمین.

فریادخاموش سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 15:37 http://kochik.blogfa.com

سلام کپل
می گما حال و حوصله کامل خوندن نداشتم
هویجوری خوندم
رفتی امیر کبیر سیاسی شدی هااااااااااااااااااااااااااااااااا
:دی
گفتم بیام یه سر بزنم ببینم دماغت چاقه دیدم همه دماغشون چاقه
چشمک

همینجا اعلام می کنم این سمن عجب آدم کم هواسیه ها

گل مر سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 21:15 http://golmarjoon.blogfa.com

پسر خوب این چیزی که هستی دقیقا همون چیزیه که خودت رو براش آماده کردی! فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به خدا اگه بفهمی

اوهوی. این نظری که دادی مربوط به همین پسته؟؟ اگه آره که چه ربطی داره؟؟!!! این یه پست اجتماعی-سیاسیه!!! اگرم نه که چرا اینجاست؟
ضمنا یهنی چی اگه فهمیدی؟ منظورت چی بود؟;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد