دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

چرندیات ۱

سلام

1- چقدر چیزای به درد نخور و مزخرف تو زندگیم زیاد بود و خبر نداشتم.
2- روز چهارم عید یکی از روزهای موفق این عید به درد نخور بود. چون سه تا فیلم خیلی عالی دیدم. بهترینش که فکر کنم جزء شاهکارها باشه، "غرور و تعصب" بود. فوق العاده بود. واقعا خیلی واقعی و دقیق بود. دومیش فیلم آخر شب تلویزیون بود که اسمشو گذاشته بودند، "کودک". عجیب با موضوع فیلم ارتباط برقرار کردم. مبهوت دقت نویسنده شده بودم. سومیش هم "گواهینامه ی ازدواج" بود که موضوع بسیار مهمی رو میگفت. باید به این توجه کنیم که آیا واقعا برای پذیرفتن کسی به عنوان همسر، آمادگی لازم رو داریم یا نه. اگه بله، بریم دنبالش.
3- پروژه ام رو هنوز ننوشتم و خیلی داره عذابم میده.
4- دارم نه گفتن رو یاد میگیرم.
5- اگه بخوام سوالی بکنم که جوابش بخواد همه ی مشکلاتم رو حل کنه، سوالم اینه: "چرا اوضاع اینقدر بده؟؟؟"
6- اگه مهدی کرشته تو سن 8 سالگی جلوم ظاهر بشه (مثل فیلم کودک)، چه احساسی بهش خواهم داشت و وقتی ازم می پرسه، "خوب در آینده چه اتفاقی پیش میاد؟"، بهش چی میگم؟ شما به خودتون چی میگید؟

خداحافظ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد