سلام
تا حالا دقت کردید که رنگ توی زندگی ما چقدر تاثیر داره! بیشترین ظرافتهایی که چشم ما درک میکنه از تفاوتهای رنگها است. (حالا چی کار کنم. به من چه!!) به نظر من همه چیز رو میشه با رنگها مدل کرد. من تلاش کردم و دیدم میشه تقریبا همه چیزو به یه رنگ متصل کرد.
به نظر شما امروز چه رنگیه؟ این سوال بدون در نظر گرفتن رنگ آسمون و هوا و خونه و ... برای هر آدمی یه جوابی داره که خیلی وابستگی به روحیات و علاقمندیهاش داره. مثلا برای من امروز اوووووم یه رنگی تو مایههای آبی و سبز خیلی روشنه. خودم برداشت میکنم که از نظر روحی امروز تو بهترین مود هستم که زندگی به نظرم اینقدر روشنه. به نظر شما زندگی امروز چه رنگیه؟
به نظر من آدمها هم رنگ دارن. ولی به خلاف مورد بالا رنگ آدمها خیلی وابستگی به مود و روحیهی من نداره. این ذات اون شخصه که مشخص میکنه من چه رنگی رو بهش نسبت میدم. مثلا ساسان آبی دریاییه. بابک قهوهای روشنه.
آدمهایی که به مدل کردن بقیه با رنگها اعتقاد داشته باشند تو تجربههاشون به این نتیجه میرسن که تقریبا رنگهای مشابهی به آدمهای یکسان نسبت داده میشه. مثلا احتمالا آدمهای زیادی پیدا میشن که به ساسان همچین رنگ یا رنگ مشابهی رو نسبت بدن.
اگه مورد بالا کاملا تست بشه میشه به هر آدمی یه رنگ نسبت داد که به شخصیت اون فرد نزدیکترینه. این به چه درد میخوره؟؟ به نظر من به خیلی دردا میخوره.
یکیش اینه که از رنگی که آدما بهت نسبت میدن میتونی متوجه بشی که دیگران در موردت چی فکر میکنن یا در نظر اونا چهطور تصویر میشی.
دیگه اینکه مثلا اگه لباسهاتو با رنگت تطبیق بدی رنگهایی رو میپوشی که با شخصیتت تناسب دارن. البت منظورم این نیست اگه رنگت سیاهه همیشه سیاه بپوش. یه پیشنهاد رنگ مکمله. حالا هر چی. این نظر شخصیه منه.
من گاهی از این حد هم رد میشم. به نظر من حتی اشیا هم رنگ دارن. مثلا اشیایی که به ماشینیزم مربوط میشن و اونو تبلیغ میکنن جدای از اینکه چه رنگ ظاهری داشته باشن به نظر من خاکستری و کدر هستن. البته این مورد هم به دیدگاه و علاقمندیهای شخصی مربوط میشه.
اگه لوس نشده باشه میخوام بگم افعال هم رنگ دارن. اینکه دروغ سیاهه درسته. ذات دروغ رنگی رو میپذیره که سیاهه.
دوست دارم چند تا از رنگهایی که به چیزای مختلف نسبت میدم رو اینجا بگم. شما چه حسی نسبت به این نظرات پیدا میکنید.
دوستی : صورتی خیلی خوش رنگ
کامپیوتر : نقرهای
جواهرات : طلایی
قلم : سفید
عشق : قرمز جیگری
خودم : سرمهای
بدقولی : سبز خیلی تیره (لجنی)
شجریان : کِرِم رنگ
مامان : سبز روشن
سلام آقا مهدی
امروز قرمز است. روزهای من مدت زیادی است که رنگ غروب گرفته اند. البته نه آن غروب هایی که فکر می کنی و نه به آن دلیلی که می دانی. غروب حقیقت را خوب بیان می کند. این غروب برای من ادامه خواهد داشت تا زمانی که دجله و فرات به دریا برسند! بگذریم...
اما در مورد رنگ من که گفتی آبی دریاست. خوشحالم از شنیدن این حرف. این رنگ برایم معنی دارد. بیشتر از یک رنگ است برای من.
رنگ خودت هم قبول دارم که سرمه ای است. البته گاهی خال های صورتی هم پیدا می کنی و آن هم وقت هایی است که داری خنده شیطنت آمیز می کنی درست مثل امروز.
دوستی: بی رنگ
کامپیوتر: خاکستری
جواهرات: قهوه ای کهنگی
قلم: قرمز. رنگ خون
عشق: هزار رنگ دارد
خودم: آبی دریا
بدقولی: زرد مرده و سرد
شجریان: قهوه ای سنگین
مامان: بی رنگ
سلام
مبارکه...
ها؟ خوب حالا چی؟ من که نگرفتم!
سلام مهندس
می گم.
همه هستند
پس من چی؟
لینک من کو؟
می گم مهدی این قضیه وبلاگ تبلیغاتی چیه؟
این وباگ یا مرکز تبلیغات.
راستی رنگ بابات چه رنگیه؟
شاد باشی.
سلام و اول از هر چیزی تبریک. نمی دونم چرا خوندن این پست یه طوریم کرد. شاید انرژیم رو گرفت. وللش.
من خیلی معمولا نمی تونم به هر چیزی رنگی نسبت بدم. بیشتر از هر چیزی با رنگ دادن به کلمه ها موافقم. یعنی من از عهده اون شاید فقط بر بیام. راجع به رنگ دادن به آدمها هم شاید نتونم رنگی رو مشخص کنم اما احساس می کنم تو سرمه ای نیستی. هر چند فاصله ای که خیلی وقتا سعی می کنی بگیری از آدما باعث می شه این رنگی بیای ولی به نظرم تو خیلی مهربونتر و خوش خنده تر و دلنشین تر از سرمه ای هستی.
به نظر منم دوستی صورتی خیلی ملیحه. اما مثلا دوستی با بابک صورتی پررنگ تره. چون رابطه باهاش هیجان بیشتری داره. اما هر چی این صورتیه ملوس می شه ضریب استحکام و نزدیکی دوستی بیشتره.
کامژیوتر و جواهر رو نمی دونم اما قلم رو سفید می بینم.عشق قرمز فوق العاده خوش رنگیه. خودم رو نمی دونم اما خیلی دوست دارم نظر تو رو با دلایلش بدونم. بدقولی قهوه ایه. شجریان رو نمی دونم اما مامان خودم سبز خیلی خوش رنگه.
سلام. ورود شما را به جمع وبلاگ نویسان خوشامد می گویم.
بحث فلسفی جالبی رو شروع کردی. به شرطی که تا آخرش مردش باشی!
زندگی بدون رنگ چیز یکنواخت و تک بعدی ای به نظر می رسه
اما به نظر من اصل زندگی چیزی غیر از رنگ اونه. چیزهایی هست که اصلاً ماهیت مادی ندارند. و ما که پر از اصطکاک ماده و فرا ماده هستیم به ناچار و برای یافتن زبانی برای برقراری با یکدیگر و با دنیای اطراف برخی از رنگ ها را به مانند حروف الفبا به کار می گیریم. اگر بخواهیم به دنیا به مانند چرخی که در حال گذران است و بودن و نبودن ما در آن تأثیری ندارد نگاه کنیم، بازی بیان احساس با رنگ ها به نظر بسیار دلپذیر می یاد:
دوستی : آبی آسمانی
کامپیوتر : سربی
کاغذ: سفید
عشق : رنگ آسمان در گرگ و میش
نفرت : زرد
تو : سرمه ای
بابک : آبی نفتی
ساسان : نیلی
خودم : مشکی
دروغ : خاکستری
زن : باز هم خاکستری
احمدی نژاد : بی رنگ
تو سفیدی
آره سمن
قلم قرمزه