دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

1 و 2

سلام

اول:
کتاب خوندن باید مثل لواشک خوردن باشه. اگه لیسش بزنی، کلی حال میکنی و وقتی تموم شد لذتت رو ازش بردی. ولی اگه گازش بزنی، یه حسی از اون لذت رو درک کردی ولی کلی حرص و طمع بیشتر خوردن در درونت ایجاد شده و کلی لواشک رو هم دور ریختی.

دوم:
من بهترین مهدی کرشته ی دنیا هستم. به هیچ کسی هم مربوط نمیشه که بخواد نظر بده.!!!!

خداحافظ

جزء و کل

سلام

در جزئیات زیبایی و لذت نهفته است و در کلیات هدف و پیشرفت قرار گرفته است.
هنر و هارمونی هم تعادل بین جزئیات و کلیاته.
پس مهمه که فقط یکیشون رو نبینیم. دنیای هدفگرای امروز فقط کلیات رو میبینه و دنیای لذت جوی بعضی از دوستان هم فقط جزئیات رو!!

خداحافظ

آدم بزرگ

سلام

میخواید شما رو راهنمایی کنم به اینکه آدمای بزرگ چه تفاوت اساسی با بقیه دارن که شدن بزرگ:
"ما زنده به آنیم که آرام نگیریم"

خداحافظ

خودمو گول نمیزنم!!

سلام

ما همگی معمولا خیلی بیشتر از اونی که نیاز هست اطلاع داریم، ولی معمولا خیلی کمتر از اونی که نیاز هست عمل می کنیم.
پس خودمونو گول نزنیم که من مشکلم اطلاع نداشتنه و باید برم اطلاع حاصل کنم. به جاش یه خورده همون اطلاعات نصفه و نیمه رو عمل کنیم.

خداحافظ

قدرتمند

سلام

می دونید قدرتمندترین آدم کیه؟؟ قدرتمندترین آدم کسیه که کمتر از ضعف هاش اطلاع داره.
می دونم که اگه گلمر الان اینو بخونه میگه "تو داری صورت مسئله رو پاک میکنی". آره اگه از دیدگاه اون نگاه کنی این حرف درسته. ولی نکته اینه که بهترین راه حل هر مسئله ای اینه که اصلا اون مسئله نبود. پس اگه بتونی صورت مسئله رو جوری پاک کنی که هیچ اثری ازش تو عالم نمونه، دیگه مسئله ای برای حل کردن نخواهی داشت.
ولی راستش یه دلیل عقلایی هم برای این حرفم دارم. اینکه قدرتمند بودن یه چیز نسبی است که با توجه به مشکلاتمون مطرح میشه. مثلا فرض کنید یکی غول بی شاخ و دم باشه، ولی هیچ وقت جعبه ای بیش از 2 کیلو سر راهش قرار نگیره. خوب این آدم قدرتمند بودنش به چه درد کی خورده. خوب آدمی هم که غمی نداره و ضعفی در خودش نمیشناسه، نیازی به قدرت نداره. این موضوع شبیه اون حرفه که میگه: "ثروتمندترین مردم قانع ترین اونهاست."

خداحافظ

شریعتی و انسانها

سلام

این موضوع رو تو یه وبلاگی دیدم ولی باحال بود گفتم بیارم اینجا بذارم:
از قول دکتر شریعتی میگه:
انسانها چهار دسته اند. دسته اول؛ آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند: عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
دسته دوم؛ آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند: مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.
دسته سوم؛ آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند: آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
دسته چهارم؛ آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هستند: شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

خداحافظ

هنوز آدمم؟؟؟

سلام

چه حس قشنگیه که از خوشحال شدن یکی خوشحال بشی و چه قدر حس قشنگیه که از ناراحت شدن کسی ناراحت بشی.
فکر کنم چون این مواقع می فهمی که هنوز آدمی!!!

خداحافظ

شخصیات

سلام

* بالاخره یکی پیدا شد که در موردش اشتباه فکر کرده باشم. و بالاخره یه مورد پیدا شد که امید تخمین بهتری از من زده باشه. دو نقطه دی.
* از امروز دیگه خوش گذرونی و اینا تموم. دیگه باس کوله بارت رو جمع و جور کنی. انگاری وقت رفتن داره میرسه. دیگه خودتی و خودت، تنهای تنها.
* بدین وسیله کلیه ی حرفایم را در مورد زیر تصحیح میکنم. "دختر متفکر" مثل "ترک دانا" یه موضوع تخیلیه. (البت دختر عاقل داریم هان!!!)
* هنوز یه کار ناتموم دارم.
* حیف که آدما چندان تعیین کننده نیستن. وگرنه تازه تازه راهشون رو پیدا کرده بودم.

خداحافظ

استاد عشق

سلام

 

امروز خوندن کتابی رو همنام با این پست تموم کردم (همانطور که قبلا هم در موردش نوشته بودم) در مورد زندگی استاد پروفسور حسابی. اکثر کتابهای ساده یکی دو موضوع مهم رو مطرح می کنن و بهت آموزش میدن. ولی این کتاب چندین موضوع مهم برای من داشت. (توضیح اینکه کتابهای ساده دسته ای از کتابها هستن که همه می خونند و ازشون چیز یاد میگیرن مثل رمان و داستان. ولی کتابی مثل قرآن جزء این کتابها نیست. چون خیلی ها هم مثل من می خونن و نمی فهمندش).

این کتاب ارزش یک بار خوندن رو داره. و اما چیزایی که من از این کتاب بدست آوردم:

·          عشق بزرگترین عامل برای تلاش است.

·          نظم از لوازم موفقیت است.

·          تتم استاد شعر زیر بود:

به جان زنده دلان سعدیا، که ملک وجود ---- نیارزد به آنکه دلی را ز خود بیازاری

·          خواستن توانستن است (به معنی واقعی).

·          بزرگترین دشمن پیشرفت ما، اتلاف بیهوده ی وقتمان است.

·          تفکر و تعقل در حکم ابزار، از بزرگترین موهبت های خداوند برای پیشرفت ماست.

·          تنها راه دستیابی به هدف، استقامت است.

·          دقیق بودن از خصائل مردمان بزرگ است.

·          (بر عکس قوانین مورفی) همیشه همه چیز در حال بهتر شدن است.

·          خیلی ها برای کار خوب ارزش قائلند.

·          و کلی چیز دیگه که اگه بگم لذت خوندن کتاب رو ازتون گرفتم.

 

خداحافظ

موفقیت و اشتباه

سلام

شاید وقتی در اوج موفقیت و صحت هم هستی، داری اشتباه می کنی و بی خبری!! از کجا معلوم که نه؟؟؟!!!!

خداحافظ