دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

چقدر خوبه وقتی

پیش از دستور: بنا به درخواست های مکرر خوانندگان وبلاگ می نویسیم.

پیش از دستور 2: قبلا یه جور دیگه گفتم، بازم میگم؛ همه‌ی اتفاقای مهم از یه شب مهم شروع میشه!!

 

سلام

 

چقدر خوبه وقتی دیوار سکوت بینتون میشکنه، میفهمی پشت این دیوار هیولایی نبوده وکلی درک متقابل هست.

چقدر خوبه وقتی نمیدونی یه شونه برای گریه میخوای یا یه کیسه بوکس برای بیرون ریختن خشمت، یکی هست که تلاششو (به روش خودش) میکنه تو رو از این وضع دربیاره.

چقدر خوبه وقتی آدمایی هم دور و برت داری که نیاز نیست هر موضوع کوچیکی رو چندین بار توضیح بدی که بفهمن. خودشون فهمیده هستن.

چقدر خوبه وقتی پس از مدتی غمگین بودن، یه اتفاقی میوفته و مدتی طولانی بدون اینکه بدونی و بخوای، خنده رو لبت نشسته و بلند نمیشه.

چقدر خوبه وقتی بدجوری گیر کردی، تو زندگی فرصتی پیش میاد که همه چیزو بذاری کنار و از نو شروع کنی.

چقدر خوبه وقتی خاله زنک بازیت گل میکنه، کسایی هم دور و برت باشن که همکاری کنن

چقدر خوبه وقتی یه راهی رو اشتباه رفتی، میفهمی اتفاقا خدا تهش دوربرگردون گذاشته!

چقدر خوبه وقتی نمیخوای کسی چیزی بدونه، نقاب هست برای زدن به چهره.

چقدر خوبه وقتی با دلت آشتی میکنی، بهت راه رو نشون میده. هرچند هیچ وقت مطمئن نمیشی که درست میگه یا نه، ولی مهم اینه که یه چیزی میگه و تو اون چیزی که میگه رو دوست داری.

چقدر خوبه وقتی حرف دو پهلو میزنی، هرکی به زعم خودش بهت طعنه میزنه و تو توی دلت به همش میخندی

چقدر خوبه وقتی از یکی خبر نداری ییهو به یادش میوفتی و براش ایمیل میزنی، اونم درجا بهت زنگ میزنه و دلتنگیت برطرف میشه

چقدر خوبه وقتی کلی نگرانی داری، یه روز صبح پا میشی و احساس خوش شب قبل رو به همراه خودت حس میکنی.


خداحافظ

نظرات 8 + ارسال نظر
گل مر پنج‌شنبه 25 خرداد 1391 ساعت 15:34

ممنون.
هر چند تیکه هم کم نداشت

the life پنج‌شنبه 25 خرداد 1391 ساعت 15:35 http://www.thelife7.blogsky.com

آره اینها همه خیلی خوبه ... همش یه خوبی داره ...
چقدر خوب بود به جای کپی کردن این همه چقدر خوبه زیر هم از ایزن (" ) استفاده میکردی .

پ. پژوهش پنج‌شنبه 25 خرداد 1391 ساعت 17:44 http://ppajouhesh.blogfa.com

:دی

گل مر پنج‌شنبه 25 خرداد 1391 ساعت 20:08

۱. آدمها دوست داشتنشون رو به روش خودشون نشون می دن. بهتره جای اینکه فکر کنیم نمی دونه قلق (دیکته اش رو جعفر گفته) ما رو نمی دونن اینطورس نگاه کنیم که دارن علاقه اشون رو ابراز می کنن و به روش خودشون همدردی و کمک می کنن. این یعنی دوستمون دارن!
۲. شب مهم: اگه درست فهمیدم که امیدوارم اشتباه فهمیده باشم بیا راجع بهش حرف بزنیم
۳. دنیا خوب و بدهاش رو کنار هم گذاشته. خوبه هر چند وقت یه بار به هر دو طرف نگاه کنیم. آدمها تو شادیهاشون خیلی وقتا دیگران سهیمن. اما تو غمها کمتر. البته عموما سهیمشون هم نمی کنیم! واسه همین وبلاگ بیشتر تو وقت غمها به کار میاد. حتی اگه کسی منظور آدم رو نفهمه
۴. آدمهای خوب رو خیلیا دوست دارن. آدمهای خوب برای خیلیا مهم هستن. تو آدم خوبی هستی. اینو باور داشته باش
۵. هر جوری لج می کنی قهر می کنی دعوا می کنی با خودت مهربون باش.
۶. چقدر خوبه وقتی حرف دو پهلو میزنی، هرکی به زعم خودش بهت طعنه میزنه و تو توی دلت به همش میخندی.... اینو که خوندم آی حرص خوردممممممممممم
۷. از کی خبر نداشتی؟؟؟؟
۸. یکی هست این ور دنیا که به یادت مونده اسمش

ساسان جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 13:17

سلام

به خودت بخند مرتیکه

همچنان مشکل نداشتن بوس توی این شکلکا داره آزارم میده.

چرا شبببببببببببببب؟
مهدی دلم برات تنگ شده مردک

روزهای بی بازگشت جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 19:40 http://thehumanlife.blogfa.com

چقدر خوبه این احساسات اومدن سراغت.

مهدی جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 20:44

سلام
برای ساسان:من که اصلا دلم برات تنگ نشده!مردک تو گذاشتی رفتی صفا سیتی! ما که سر جامون نشستیم!
دفعه ی قبل با شب موافق بودی، چی شده حالا میپرسی واسه چی شب?
برای روزهای بی بازگشت:
این احساسا همیشه بودن و هستن ولی به قول یه دیالوگی تو یه فیلم، یه لحظه خنده ی کوتاه بین مدتها غم و اندوه. یه چشم به هم زدن زیبایی بین هزاران چیز زشت! ولی به قول یه دوست، وقتی بهش گفتم ندیدن زشتی ها مگه به معنی اینه که اونا نیستن? در جواب گفت خداییش مگه دیدنشون کمکی بهت کرده تا حالا? واقعا دیدن زشتیها کمکی بهمون نمیکنه، ولی ما اونقدر آدمیم که نمیتونیم چشممون رو روی این زشتیها ببندیم. ولی گاهی اوقات میتونیم برای تغییر روحیه و انرژی گرفتن برای مبارزه یه نگاهی گذرا هم به زیبایی ها بزنیم.
و من هم به اصرار دوستان نوشتم. نمیگم احساس ها رو نداشتم، ولی مثل عیسی هم نبستم که از مردار سگ چند روز مونده، به سفیدی چشمهاش اشاره کنم!
خداحافظ

امید نیک چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 18:10 http://www.alef-mim-roshan.blogsky.com/

چقدر لوسه این نوشته!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد