دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

به کوتاهی یه لبخند

سلام

 

آدما از آدما زود سیر می‌شن.

آدما از عشق هم دلگیر می‌شن.

آدما رو عشقشون پا می‌ذارن.

آدما آدمو تنها می‌ذارن.

 

خداحافظ

نظرات 8 + ارسال نظر
ReZa یکشنبه 28 مرداد 1386 ساعت 17:18

آره! والا

وبلاگ نویس آواره دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 11:06

«سلّول»

سکوت،
تنهایی،
پنج قدم،
دیوار،
خیال...
سکوت،
تنهایی،
پنج قدم،
دیوار،
خیال...
سکوت،
تنهایی،
پنج قدم،
دیوار،
خیال...
سکوت،
تنهایی،
پنج قدم،
دیوار،
و مرگ...

(م.اسیر)
بابل-هفت تَن-24/ آبان /1383- 13:03

گل مر دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 12:31 http://golmarjoon.blogfa.com

تو چطور دوست داری؟؟؟؟؟؟؟؟ دنیا مثل سکه دو رو داره. هم این رویی که تو نوشتی هم یه روی کاملا متفاوت. اگه بخوای می تونه اون روش ماله تو باشه. تو کدومش رو باور داری با تمام وجود. مال تو همونه!

ج.م. دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 15:29 http://jm.blogsky.com

ایول یه پست کوتاه!

دریچه نگاه می‌تونه اینجوری هم، باشه!

[ بدون نام ] دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 15:44

وای من عاشق این شعرم

فریاد خاموش سه‌شنبه 30 مرداد 1386 ساعت 01:53 http://kochik.blogfa.com

سلام داش مهدی
چی شده آقا چرا دیپرسی؟
هیچ کی از هیچ کی سیر نمی شه.
به قول ساسان تا شما منظورتون از آدم کی باشه. آدم به معنای واقعی یا انسان؟

یه سئوال :
چرا ماها زود مایوس می شیم.
غم چرا اثرش بیشتر از شادی هست.
چرا موقع شادی می ترسیم غم بیاد و لی کمتر شده موقع غم دنبال شادی باشیم.؟

کسی از کسی سیر نمی شه. اگه اون ددو آدم برا سیر شدن یا سیر کردن هم با هم نباشند.
ندیدم مجنونی را که از لیلی دلگیر شه. مجنون فقط شوق است و شور.
به قول خودت تو تعریفت از عشق چیه؟ فکر کنم تو تعریف تو کسی نمی تونه رو عشقش پا بذاره این طور نیست؟
اگر دلها باهم باشد تنهایی معنی ندارد و اگر تنهایی با جدایی هم قرین شود پس آن بودن همراه با دل بودن نبوده.

چرا لبخند کوتاهه؟ (فلسفه خودت و را اینجا بدرد می خوره)
جدیداْ زود غمگین می شی.
چت شده پسر.
مواظب خودت باش.
یا حق.

امید نیک چهارشنبه 31 مرداد 1386 ساعت 00:00

این شد یه چیزی! اما من هنوز سر حرفم هستم. اینجا داره خسته کننده می شه.مثل وبلاگ بقیه دوستان. نمی دونم شاید دیگه داره از مد می افته. شاید هم حرفهای تازه ای نداریم ما نسل سوخته دوران.
تنهایی بد دردی است. تنها نمونی رفیق!

ReZa پنج‌شنبه 1 شهریور 1386 ساعت 22:42

سر در خم می، مست و خرابی؟ دانم!
دل در بر او، شکر دهانی؟ دانم!
لب را به سخن ز بهر ناگفتی بگشاده! برو
او گوید و تو مست "چرایی"! دانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد