دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

ازدواج

سلام

بعد از گذشت یک سال و دو ماه و نیم از ازدواج و زندگی مشترک میتونم چند تا چیز در موردش بگم:
  1. به یقین میتونم بگم که ازدواج برای من یک انتخاب قطعا و کاملا صحیحه. زندگی مجردی برای من کمرنگ و کم عمق بود. ازدواج روح رو به زندگی من آورد. دلیل عمده اش این بود که من نیاز به خرج کردن حس حمایتگریم دارم. همسرم مهمترین حسی که بهم میده اینه که من ارزشمندم. و البته به تبع این حس، بقیه ی آثار مثبت هم ایجاد میشن از جمله حس آرامش (چون وظیفه‌ام رو انجام دادم و ارزشمند هستم)، رضایت از خود (چون ارزشمند هستم و این رضایت بخشه)، موفقیت (چون رضایت از خود چیزی نیست که به این سادگی ها به دست بیاد و این یک موفقیته).
  2. جعفر یه دفعه گفت (البت نه با این ادبیات و این نتیجه ایه که من از حرفاش گرفتم) که مهم نیست با چه کسی ازدواج میکنی، بعدش اثراتش روی تو یکسانه. اون موقع قبول نکردم حرفش رو، ولی الان میگم حرفش در مورد من کاملا درست بود. من هم به همین حس رسیدم که قبل از اونکه انتخاب کنی، قطعا مهم هست که چه کسی رو انتخاب میکنی، ولی وقتی انتخاب کردی دیگه اینکه چه کسی رو انتخاب کردی مهم نیست. مهم اینه که چطور رفتار میکنید!!
  3. حداقل شش تا نه ماه زندگی زیر یه سقف لازمه تا طرفت رو آن چنان بشناسی که بتونی مطمئن بشی انتخابت صحیح بوده یا نه. من هر روز این یکسال و اندی به این نتیجه رسیدم که چقدر خوب شد که ازدواج کردم.
  4. ازدواج پر از محدودیت هاست. این یک واقعیته. اگر نمیتونی محدودیتهای جدیدی که در زندگیت ایجاد میشه رو بپذیری، ازدواج نکن. چون به سرعت سوهان روحت میشه و زندگیت رو خراب میکنه و پشیمونت میکنه.
  5. تغییرات زیادی به واسطه‌ی ازدواج به من وارد شد. من که خانواده گریز شده بودم، الان شدیدا خانواده دوست شدم. همیشه خواب مهمترین بخش زندگیم بود. الان حتی روزهای تعطیل هم نمیتونم بخوابم. همیشه کمبود خواب دارم ولی اصلا فرصت فکر کردن بهش رو هم ندارم. هدف در گذشته ی نزدیکم اساسا وجود نداشت، ولی الان دارم هدف های بلند مدت میریزم.
  6. فکر میکنم اون کاری که ازدواج برای مردها میکنه، بچه دار شدن برای زنها میکنه. مردها (به شرط اینکه ازدواج اثر صحیحی روشون بذاره) از خودشون در میان و میفهمن که مسئولیت زندگی یه نفر دیگه رو داشتن یعنی چی! خانم ها این حس با بچه دار شدن براشون ایجاد میشه.

خداحافظ
نظرات 5 + ارسال نظر
مریم شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 18:50

تقریبا قبل از ازدواجت هم مطمئن بود بعد از ازدواجت ورژن جدید و بهتری از مهدی میبینم.....با همون بیس ولی کمی متفاوت....
و مهم اینه همراه خوبی هم نصیبت شد، فکر نکنم بشه با هر کسی به این جمع بندیها رسید..
ازدواج اگر حاصل انتخاب آگاهانه دو طرف باشه مطمئنا آرامش و رشد رو با خودش میاره....
ولی قضیه اینه
همیشه تو ازدواج و ارتباط دو سر وجود داره... اگر یکی از این سرها لنگ بزنه کنترل سیستم سخت میشه..... و در مواردی هم نمیشه....به قول خودت زندگی بدون دغدغه و سختی وجود نداره .....خوبه که هر دوتون آگاهانه انتخاب کردید... خوشی امروزتون هم مدیون همین هستین...

مهدی یکشنبه 17 خرداد 1394 ساعت 10:36

ممنون مریم. ایشالله نوبت شما

سمن دوشنبه 18 خرداد 1394 ساعت 16:42

به به به به سلاااااااام

قبل از هر چیر تبریک میگم و خوشحالم که به این نتایج رسیدی و به همسرت هم تبریک میگم که تونسته این تاثیرات مثبت رو تو زندگی مشترکتون کمک کنه که ایجاد کنید.

چه جمله سختی شد

و اما بعد...

تغییرات زیادی به واسطه‌ی ازدواج «به من وارد شد» یعنی از کجا دقیقا وارد شد؟

بعدشم خواهشا تا خودت زایمان نکردی در مورد زایمان خانم ها نظر نده.

به هر حال گذشته از شوخی بازهم برات خوشحالم. به جمع متاهلین مجددا خوش اومدی.

مریم دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 10:17

تولدت مبارک باشه مهدی....
انشالا که موفقیت ها و خوشی های زیادی برات باشه امسال.....
خیلی تبریک.....

امید نیک دوشنبه 5 مرداد 1394 ساعت 10:24 http://alef-mim-roshan.blogsky.com/

آقا به نظر اعترافات خیلی عمیقی بود! با تشکر از شهامت شما و با آرزوی بهترین‌ها برای خانواده محترم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد