دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

سوهان روح

سلام

بعد از مدتهاست که یک روز مثل امروز تو زندگیم پیدا شده که از همه چیز بیزارم. البته سطح بیزاریم پایینه و نمیتونم بگم که نزدیک به آستانه ی تحملمه، ولی چندان هم حسی برای زندگی و کار برام باقی نگذاشته.
دوست داشتم یکی میتونست منو از این وضع در بیاره.
کلی سوهان روح دارم که اصلا حسی برای مقابله باهاشون ندارم و ترجیح میدم بهشون فکر نکنم تا اینکه تمرکز کنم و برطرفشون کنم.
چند وقتیه نمیتونم راحت داد بزنم. دادهام رو دارم قورت میدم. بعضی اوقات یواشکی یه جایی بیرونشون میارم، ولی بعضی هاشون هم فعلن اثری ازشون نیست. امروز هم از اون روزهایی نبود که بیرون بریزن و زندگیمو فلج کنن. ولی حسشون میکنم که هستند. از بد جریان این حرفایی که میزنم خودشون میشن سوهان روحی که بعدا دوباره دوست ندارم بهشون فکر کنم.
مسافرت هم دلم نمیخواد. یعنی میخواد ها ولی وقتی حالت تهوع داری هیچ وقت تو ماشین نمیشینی. منم نمی تونم الان تو ماشین بشینم. سوهان های روح دنبالت میکنن. ولت نمیکنن. عذابت میدن تا روحت آرامش نبینه.

خداحافظ
نظرات 4 + ارسال نظر
گل مر شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 21:45

چی کار می تونم برات بکنم؟

سمن یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 12:07

سلام

من هی میگم این پسره رو به راه نیست هاااااااا
بیا کمی صحبت کنیم.

ReZa دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 00:14

من خیلی بیزار نیستم از همه چیز. اما یه سری چیزها دور برم هست که حسابی ازش بیزارم.
کاری هم از دستم برنمی یاد.
بعیده بتونم برات کاری بکنم، مگه بریم یه چایی بخوریم. به شرطی که خیلی راجع به بیزاری هامون حرف نزنیم.
حوصله یه آدم بی حوصله رو دارم فقط.

امید نیک سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 18:22 http://alef-mim-roshan.blogsky.com

دپرشن در آتنادژ اپیدمیه؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد