دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

احمقانه

من یک احمقم.
یه احمق که از دست خودش شدیدا عصبانیه.
من تنها ترین احمق دنیام.
از خودم متنفرم که اینقدر احمقم

رهایم کنید ای نقابهای سیاه!!! نمیخواهم هر لحظه، پیش هر کسی، در هر شرایطی نقابی بر چهره داشته باشم. نمیخواهم دیگر چند شخصیت داشته باشم. نمیخواهم در حال دلجویی و شادی بخشی خود گریان باشم. نمیخواهم ضعفم را پنهان کنم. نمیخواهم لکه های ننگ زندگیم هراسی همیشگی برایم باشند.

تو بی خاصیت ترین احمق دنیایی.