حرف زدن
سلام
حرف زدن برای دردهای بیشماری درمانه ولی:
گاهی اوقات حرفایی تو دلت هست که دوست داری بریزیشون بیرون. به همین خاطر دنبال گوش مفت میگردی و به محض اینکه پیداش میکنی سفرهی دلت رو براش باز میکنی. غافل از اینکه اونم گوش مفت لازم داشته که تو رو پیدا کرده.
بعضی وقتا هم حرف رو میزنی ولی همش در این ذهنیتی که اگه این حرف رو نمیگفتم بهتر بود؟ یا یه جور دیگه میگفتم؟ یا اصلا همینجوری خوبه؟ ولی هیچ وقت نمیفهمی. چون زندگی فقط یکباره!! پس وقتی میخوای بگی باید این تصمیم رو بگیری و تهش رو اول ببینی.
گاهی اوقات حتی فکرش رو هم نمیکنی تهش به چیز بدی ختم بشه، ولی میشه! گاهی فکرش رو هم نمیکنی به درد طرف بخوره، ولی میخوره! گاهی دوست داری یه کاری کرده باشی، یه چیزی گفته باشی، به همین خاطر یه دونه میزنی رو شونهاش و فقط میگی "خوبی؟" و توجه نمیکنی که خودتم میدونی طرف بده!!! اونوقت هی میگی خوب من که میدونستم حالا هی باید نمک رو زخمش بپاشم؟!!!
پیش خودت فکر میکنی حرف گفتنی رو باید گفت. پس صادق و رک بودن بهترین گزینه است. ولی اتفاق میوفته که صداقتت منجر به نگرانی و رکگوییات منجر به سوء برداشت میشه. اونوقت فکر میکنی صداقت و رکگویی اونقدرها هم که به نظر میومد کمکی نمیکنه ها!!!
گاهی میخوای یه شوخی کنی، یه حال اساسی از طرف میگیری. اونوقت خودت هم از کار خودت ناراحت میشی و روزت خراب میشه. تا آخر شب هی میگی خوب من که منظور بدی نداشتم! فقط میخواستم شوخی کرده باشم. غافل از اینکه بعضی شوخی ها دل طرف رو به درد میاره. بدیش اینکه روت نمیشه به موضوع اشارهای بکنی و معذرت خواهی کنی!!
شاید یه دفعه یه چیزی بگی که دلت بخواد دلداریت بدن، ولی طرف نمیفهمه و سعی میکنه خیلی منطقی مشکلت رو حل کنه، ولی غافله که تو فقط گوش میخوای. اونوقت تو نمیدونی باید ناراحت بشی که طرف نمیفهمه، یا خوشحال بشی که داره کمکت میکنه!!
یه وقتی هم نمیگی و نگفتنت برای طرف دردناکه. فکر میکنه حتما آدم حسابش نمیکنی، حتما به حدکافی محرم نیست، یا کس دیگهای رو داری که حرفای دلت رو بهش بزنی که به من نمیزنی!!! در صورتی که نگفتنت به خاطر این چیزا نیست! فقط بعضی چیزا به زبون نمیاد. بعضی وقتا حسشو نداری!! بعضی چیزا حس کردنیه نه گفتنی!
شاید حرف زدن به نظرت بهترین راه منتقل کردن نظرات و افکار و گاهی احساساته. ولی وقتی از افکار و نظراتت صحبت میکنی، شاید طرف خوشش نیاد!! شاید موافقت نباشه و این همفکر نبودن میشه مایهی تضارب افکار و گاهی هم دلگیری. حالا پیش خودت فکر میکنی اصلا ارزشش رو داشت که این حرف رو بزنم!
گاهی هم تو توی یه مود ناراحت، عصبانی، نگران یا هر مود دیگهای هستی و یه چیزی میگی و منظورت با مودت مشخص میشه، ولی طرف مقابل اصلا مودت رو در نظر نمیگیره و از حرفت ناراحت میشه. اونوقت هی معذرت خواهی میکنی ولی فایدهای نداره. درصورتی که با اینکه تو مقصر بودی، مشکل از طرف مقابل بوده!!
و فرقی هست بین گفتن و حرف زدن و صحبت کردن و مکالمه کردن و مذاکره کردن و مباحثه کردن و مناظره کردن و ... . و من از همهی اینها، پای درددل کسی نشستن رو میپسندم.
و نهایتا یه پست مینویسی و در مورد حرف زدن میگی. ولی همش نگرانی که کسی از این حرفا ناراحت نشه، دلخور نشه، سوء برداشت نکنه. و جالبش اینکه اینا مربوط به اون فرده، نه تو!!!!
خداحافظ