دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

تلاش

سلام

 

بیش از دو هفته است که تمام ذهنم مشغول اینه که آدمای بزرگ چه جوری بزرگ شدن و از لحاظ شخصی و اعتقادی (درونیات) چه شکلی بودن. به علاوه چه نیرویی باعث می شده که اینها در سخت ترین شرایط تلاششون رو برای رسیدن به اون چیزی که درست میدونستن، رها نکنن.

هیچی!! اصلا هیچ ایده ای ندارم. به نظرم فقط خواستن. چون که خواستن، رسیدن. ولی خوب خیلی ها هم نخواستن و نرسیدن. ولی تقریبا تنها فرقشون اینه که اسمی از اینها تو تاریخ مونده. چه اهمیتی داره که اسمی بمونه یا نه؟!! من مردم که دیگه چه فرقی میکنه تفکر من، اعتقاداتم، نامم یا هر چیز دیگریم بمونه یا نه؟

بذارید یه جور دیگه بگم. مهندس بازرگان (این چند وقت هر روز داره ارادتم به این شخصیت بیشتر میشه، ولی این به نفع منه نه اون) دغدغه ی زندگیش یه مملکت مستقل، پیشرفته و آزاد بود و برای این تلاش کرد. تا حدی تلاشش موفقیت آمیز بود و بعد از مرگش هم تفکرش الهام بخش دیگرانه که دارن ادامه ی همون تفکر رو میرن (دقت کنید که بعد از مرگش بازم به نفع بقیه است نه خودش). ولی جلال آل احمد شاید آرمانش این بوده که فرهنگ و ادب این مملکت در سایه ی رفاه نوع بشر و همراه آزادی اندیشه پیشرفت کنه. خوب برای این تلاش کرده و تا حدی هم موفقیت داشته و کتابهاش هم بعد از مرگش ادامه ی تفکراتش رو داره. و بقیه هم هر کدوم هر آرمانی که داشتن رو به ثمر رسوندن. خیلی ها هم بودن که آرمانهای بسیار باارزش دیگری داشتن که به ثمر رسوندن و هیچ کسی هم خبر دار نشده که امروز ازشون اسمی بیاره!!

خوب پس موندن اسم ما تو تاریخ خیلی مهم نیست در مقابل اون که آرمانی که داریم رو به ثمر برسونیم. ولی از طرف دیگه مگه آرمان همه ی آدمها یکیه؟؟ شاید یکی بخواد آرمانی نداشته باشه. شاید یکی بخواد هیچ کاری نکنه. چه عیبی داره؟ شاید یکی یه زندگی گیاهی رو به کلی زحمت ترجیح بده. آخه چرا آدما اینقدر بدو این ور بدو اون ور تلاش میکنن؟ آخه مگه میخوان به چی برسن که تو موندن بهش نمی رسن؟؟؟؟؟؟؟ آدما چرا اینقدر تلاش میکنن که شاید به نتیجه منتهی بشه و شایدم نشه؟؟

 

خداحافظ

نظرات 3 + ارسال نظر
امید نیک چهارشنبه 7 بهمن 1388 ساعت 19:11 http://alef-mim-roshan.blogsky.com/

چیز نکن؛ سفسطه ...
هر انسانی یک فلسفه ای داره و یک آرمانی در زندگی اش. افرادی هم که ندارند یا ادعا می کنند ندارند اغلب یا غافل هستند یا جاهل هستند و لا ادری گری می کنند و یا بی آرمان بودن غایت نهایی و فلسفه وجودی شان شده است. بحث فطرت و معرفت و عرفان و مذهب بماند به کنار؛ اگر آدمی بی هدف باشد (حالا چه کوتاه مدت و چه بلند مدت) به زندگی ادامه بده بعد از یه مدت بیمار میشه. یعنی میخوام بگم داشتن هدف هم مثل تلاش و تکاپو مهمه و اصولا انجام یک کاری بدون هدف متعالی بعد از یه مدتی کسل کننده و یاس آور میشه؛ مصداق هم خودت زیاد میتونی بیاری. از اینها گذشته واقعیتش برخی از ماها عادتی هستیم یعنی چون به ما یه جور رفتار کردن و عمل کردن را یاد داده اند؛ ما هم قناعت پیشه شدیم و تلاش برای تغییر نداریم و از روی عادت همان آموخته ها را دائما تکرار می کنیم (در این خصوص هم مصداق زیاد هست که خودتان واردتر هستید الحمدلله)
لذا به نظر من علاوه بر داشتن هدف چیزی که مهم هستش تلاش برای تغییره. به نظر من بزرگانی مثل بازرگان چون تقریبا همه عمرشان را صرف این تلاش برای ایجاد تغییر کردند به روایتی متضرر هستند. اما اگر در لحظه به آنها بنگریم؛ یعنی دقیقا زمانی که در حال تصمیم گیری و سبک و سنگین کردن موضوع بودند و یا دفع اثر بلایا یک رضایت نسبی نسبت به افکار و رفتار خودشان داشته اند که تداوم رفتار آنها شده است مهندس بازرگان. به نظر من اشکال استدلال شما اینه که از بیرون به اون آدمها نگاه می کنید در حالی که از درون آنها بی خبریم. همانطوری که خیلی ها از درون ما بی خبر هستند.
۵۰ درصد حرفتان درست است ضرر می کنند بزرگان؛ اما ۵۰ درصد دیگر درست نیست. ما خبر نداریم که آیا آنها بدون رضایت قلبی ادامه می داده اند و یا بر عکس خیلی مصرانه.
در ضمن نکات دیگری هم هست. حق و حقیقت؛ امر به معروف؛ ایثار و انسانیت که الته با متریک های لذت گرایی که این روزها خیلی هم پر طرفدار شده اند و استدلال می آورند که افراد باید فقط وقت صرف کاری بکنند که از آن لذت می برند؛ به هیچ عنوان سازگار نیست این مسائل و البته در تاریخ که نگاه بکنید اکثریت قریب به اتفاق مشاهیر ایران و جهان افرادی بودند که دود چراغ خوردند نه بستی با طعم توت فرنگی.

موفق باشی و پر تلاش

سمن چهارشنبه 7 بهمن 1388 ساعت 20:47

سلام

خواستم بگم من امید رو خیلی دوست دارم D:

ReZa پنج‌شنبه 8 بهمن 1388 ساعت 17:18

من با این ایده که آرمان آدم ها باقی می مونه موافقم. من اسمش رو گذاشتم ادغام روح آدم با روح هستی.
آدم وقتی داره زندگی می کنه داره روحشو پرورش میده، هر چی روحش بزرگتر بشه بعدا روحش بیشتر و موثرتر تو هستی میمونه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد