دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

استراتژی و تاکتیک جنبش سبز

پیش از دستور: این پست سیاسی است. ولی نه از اونایی که برادرا بخوان بیان دنبالم.

 

سلام

 

یه طرف جریان:

وقتی که نامه‌ی مهندس سحابی را خونده بودم هم به درستی صحبت هاش صحه گذاشتم و هم از طرف مقابل احساس کردم خیلی محافظ کارانه است. الان داشتم نامه‌ی "نامه یک هموطن خارج از کشور به عزت الله سحابی" رو میخوندم می گفت که اتفاقا برعکس این که مهندس سحابی می گوید که نباید به آتش این جنبش نفت ریخت، به نظر نویسنده ی نامه باید درک صحیحی از وضعیت و شرایط جنبش داشت و تقاضایی که مردم دارند و دلیلی که به خاطرش دارند اینقدر زحمت و رنج رو برای خودشون میخرند، و این مطالب اتفاقا تاکید میکنن که مردم چیزی بیشتر از یک مذاکره با 2 تا نتیجه‌ی متوسط رو میخواد (هرچند که به زعم خیلی ها هر نتیجه ای بهتر از هیچیه).

یه طرف دیگه ی جریان:

مهندس موسوی تو بیانیه ی هفدهم یه سری درخواست حداقلی رو مطرح کرده بود که کلی بحث برانگیز شد. بعضی ها میگفتن قبول کردن همین ها هم غیر ممکنه و درصورت اتفاق افتادن بسیار رویاییه. بعضی دیگه که لزوما آدمای جوگیر هم نبودن (مثل حمید دباشی) میگفتن که باید مهندس محکم تر بیانیه میداد و یا اینکه این ها از حداقل های مردم هم پایین تره و غیره.

جالب اینه که همه ی این حرفا به نظرم درست میاد. ولی خوب متناقضن پس تو یک جا جمع نمیشن.

اینها باعث شد یه مطلبی به نظرم برسه. دلیل اینکه همه ی این حرفا درستن اینه که از دو موضع مختلف دارن طرح میشن. بذارید اینجوری بهتون بگم که در درون خود من یه بخش هست که از جنبش سبز میخواد که بساط هر نوع تبعیض، ظلم و بدی رو بکنه، و از طرف دیگه یه بخش پر تجربه ترم هست که میگه هر کار بزرگی مطلقا باید تبدیل بشه به تعدادی پله که طی کردن به ترتیب اونها من رو به مقصد برسونه.

همه ی کسانی که دوست دارن این جنبش سریعتر و قویتر به راهش ادامه بده از موضع اقتدار صحبت میکنن و شاید این صحبت ها لازم باشه تا مردم انرژی و هیجانشون رو از دست ندن و همچنین آرزوهای جنبششون رو فراموش نکنن. همیشه انتهای کار جلوی چشمشون باشه تا نا امید نشن.

کسانی هم که میخوان جنبش پله ها ترقی رو طی کنه و به انحراف نره، تو بیانیه هاشون و صحبت هاشون مردم رو به آرامش و استمرار دعوت میکنن ( و همون طور که خود مهندس سحابی گفته، تحمل استمرار از گلوله خوردن هم سخت تره) و تنها راه اینکه یه نتیجه‌ی فوق العاده بدست بیاد اینه که این پله های کوچک رو طی کنیم.

دیدگاه اول استراتژی جنبش رو معرفی میکنه و دیدگاه دوم تاکتیک جنبش رو طرح میکنه. جالبه که هدایت یک جنبشی به این عظمت از دست آدمایی به عظمت سحابی و موسوی برمیاد و نه کس دیگری. باید دقت داشته باشیم که هر کدام از این حرفها در کدوم بخش مطرح میشن و کارکردشون چیه و اگه این دقت رو داشته باشیم، جایی نمیمونه که دو طرف جریان ما به هم گیر بدن و به هم ایراد بگیرن که این تند رویه و یا کند روی. فقط لازمه که برویم. با هم برویم. اگه به سازوکار دنیا و خدا (برای خداپرستا گفتم) اعتماد داریم، این همه نظر متفاوت و متناقض بی خود تو جنبش سبز کنار هم قرار نگرفتن. همشون به جای خودشون لازمن. بهشون اعتماد کنیم و احترام بذاریم.

 

خداحافظ


به قول دختر بابایی پ.ن. (با عصبانیت) آقا بعضی از این مردم چرا هیچ وقت فهم اعتماد کردن به جا رو درک نمی کنن و هی اینجوری میگن. بابا یا یارو رو به عنوان رهبر کار قبول دارید پس حرفشو گوش بدین و اینقدر بهانه های بنی اسراییلی نیارید. یا اینکه طرف رو قبول ندارید پس ولش کنید بذارید به کارش برای اونایی که قبولش دارن برسه.

نظرات 1 + ارسال نظر
امید نیک دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 20:11 http://alef-mim-roshan.blogsky.com/

امیدوارم سیر حوادث از اینجا به بعد رادیکالیزه نشود که کار بدجوری از دست آقایان خارج شده است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد