دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

اختیار و جبر-1

پیش از دستور: آخی!!! امتحان اول دوره ی ارشد به خوبی و خوشی گذشت. کمی کمتر از نمره ی کامل. کیف کردم. قبل از امتحان یه آرامش خوبی داشتم که بهم اطمینان می داد امتحان خوبی در پیش هست. خدارو شکر

 

خود دستور: بسیار خرسند و مسروریم که آن چنان آزادی بیان، دموکراسی و خواننده محوری در این بلاگ برقرار نمودیم که هر کسی اجازه پیدا می‌کند تا بدون هیچ‌گونه تعرض و مخالفتی، نظرات هر چند ... خویش را اظهار نموده و از عواقب این عمل خویش فارغ باشد. (عطف به نظر مریم خانوم)

 

سلام

 

نظرات آدمای مختلف در زمینه‌ی جبر و اختیار متفاوته. من اول نظرات مهم بقیه رو می‌گم و بعدا نظرات خودم رو هم می‌گم.

 

دیدگاه اول - جبر مطلق:

جوابش رو همه دادن. یه سیلی بزن تو صورت طرف. اگه اعتراض کرد که بهش می‌گی "من مجبورم". اگه چیزی نگفت دوباره بزن. اگه هم برگشت زد تو صورتت، بهش می‌گی "مگه توام مجبوری؟!!!".

جواب خیلی مسخره‌ایه. اون موقع‌ها چون ملت نمی‌فهمیدن این استدلال زفرتی جواب می‌داد. ولی الان مردم پیشرفت کردن. بعدا در موردش بیشتر صحبت می‌کنیم.

 

دیدگاه دوم – اختیار مطلق:

واقعا حرف مفت مزخرفی می‌زنن. اینا رو می‌تونی اصلا بهشون جواب ندی. چون قطعا نمی‌فهمن چی می‌گن. چون اگه می‌فهمیدن حداقل به این فکر کرده بودند که ما در جبر فیزیکی دنیا محصور هستیم. حداقل در جبر زمان محدودیم. تنها اختیار مطلق فقط خداست. فقط خداست که براش محدودیت معنی نداره. اینکه تو نمی‌تونی در هیچ چیز نامحدود باشی، مثال نقض این دیدگاهه.

 

دیدگاه سوم – هم اختیار و هم جبر:

اینا یه خورده پیشرفت کردند. ولی هنوز کافی نیست. چون بالاخره یه مرزی، یه معیاری، چیزی به ما معرفی کنن که ما بفهمیم کجاش جبره و کجاش اختیار. اشکالی که بهشون وارده اینه که، حتی اگه نظرشون رو بپذیریم، این طرز فکر خیلی نسبی هست. برای هر آدمی در هر شرایط، زمان و فضایی که قرار داره، این مرزها و تعاریف فرق می‌کنه. پس اصولا این تعریف، چیز پایداری نیست که بشه بهش تکیه کرد و عمومیتش داد.

 

دیدگاه چهارم – نه اختیار و نه جبر:

این دیدگاه بهتر از دیدگاه قبله. امام صادق در این مورد می‌گه: "لا جبر و لا تفویض، بل امر بین الامرین" یعنی نه جبر است و نه اختیار بلکه چیزی بین این دو است. توجه کنید که این اصلا به حرف بالا ربطی پیدا نمی‌کنه که بگین: "خوب چیزی بین این دو تا یعنی کمی از این کمی از آن". نه. وقتی می‌گیم "شبرنگ یه چیزیه بین هلو و شلیل" یعنی شبرنگ به هر دو شبیه ولی هیچ کدام نیست. این تقریبا مشابه خواص شیمیایه که مثلا "سدیم و کلر میشن نمک. ولی نمک هیچ کدام نیست".

خوب، پس معنیش اینه که بحث اختیار در مورد انسان‌ها، اختیار و جبر نیست و یه چیزیه که جنسش با اینا فرق می‌کنه، ولی ماها بعضی اوقات اونو جبر می‌بینیم و بعضی اوقات اختیار.

خیلی بهتر شد. می‌شه گفت این‌یکی خیلی خوب آدمو توجیه می‌کنه. ولی حسم می‌گه جریان پیچ دادن ماهاست. سر کار رفتیم. این جنس جدید به این خاطر اومده که نمی‌شده با اون قبلی‌ها آدما رو به حد کافی گول زد.

بهر حال جنس هر چی که باشه این سوال مطرحه که: "من در انتخاب فلان موضوع مختار هستم یا مجبور یا کمی از این و کمی از اون؟ بالاخره من انتخاب می‌کنم یا نه؟؟؟؟"

و این دیدگاه با این که بهش اشکالی وارد نیست، مشکلی رو هم حل نکرده. پس کاربردی نیست.

بگذریم.

 

بقیش تو پست بعدی...

خداحافظ شما

نظرات 3 + ارسال نظر
گل مر چهارشنبه 6 تیر 1386 ساعت 17:00 http://golmarjoon.blogfa.com

نمی دونی چقدر خوشحال شدم که خوندم امتحانت رو خوب دادی. امیدوارم همه امتحانا همین جور به خیر بگذره

persian shadow چهارشنبه 6 تیر 1386 ساعت 20:31 http://mumbojumbo.blogfa.com

سلام ، من از اون پستت که از خودت کلی تعریف کردی

و با وجود این که " رو که رو نیست ، سنگ پای قزوینه "

و بعد تازه یه عده کور و کچل و له و لورده ، اومدن به سبک تو

درباره زندگی گه هر بارشون کلاس گذاشتن ، کلی ذوق مرگ شدم

بابا تو دیگه کی هستی ، به هر حال من از همون بار اول که

نزدیکای در دستشوی دانشگاه دیدمت ، به عمق تفکراتت پی

بردم ، و قص الا هذا .............

راستی از کی تا حالا اینقدر باهوش شدی !

راستی به وبلاگت Feed اضافه کنی بد نیست. به هر حال

عصر تکنولوژی هست ، فکر کردی اسنارفر کوچولوی من به

فید بیشتر نیاز نداره ؟ هااااان...........

امید نیک یکشنبه 10 تیر 1386 ساعت 00:02

ببین داداش! من نمی دونم تو چرا وقتی یه جات درد می کنه یه جای دیگه رو ... (استغفرالله)
آقا تو چرا اینقدر گیر دادی به این جبر لاکردار؟
شکست عشقی خوردی و دنبال مقصر می گردی؟!
ـ تقصیر من بود ... ـ
کسی پولهات رو بالا کشیده و می خوای به یکی فحش بدی؟
ـ تقصیر من بود ... ـ
وب سایت شرکتت خوابیده و تو نمی دونی یقه کیو باید بگیری؟
ـ تقصیر من بود ... ـ
از زندگی خسته شدی و نمی دونی چرا خودکشی نمی کنی؟
ـ تقصیر من بود ... ـ
غذای چرب بدی خوردی و الان خمار یه نخ سیگاری؟
ـ تقصیر من بود ... ـ

ببین دوست عزیز
شما هرچقدر هم که بخوای جبر به زندگیت بچسبونی و خودت رو توجیه کنی که من مجبور بودم و به اصطلاح تبرئه بشی از همه گناهانت فایده نداره
اگر انسان قرار بود به جبری که تو ازش دم می زنی تن درد میداد دیگه اینهمه پیغمبر و مکتب فکری برای چی بیاد؟ خدا که وقتشو از سر راه نیاورده که برای یک مشت موجود بی فایده اینهمه بینه و شاهد بفرسته که یکتاپرست باشید و قص علی هذا ...
تو دقیقاْ همانقدر که در خوردن و یا نخوردن یک قوطی لوبیا و گ.... به زندگی دارای اختیار هستی که در نجات یک انسان از مرگ و یا تحمل کردن و یا نکردن ۶۰ سال زندگی بی فایده!
اگر زندگیت کسالت باره برو یه فکری به حالش بکن.اینقدر نشو پیغمبر گمراهی مردم!
اه. مسعود هاشمیان کم بود. یکی دیگه هم اضافه شد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد