دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

دوست

میدونم واسه چی باید بنویسم. واسه اینکه اگه راه میداد من مادر ترزای خوبی میشدم

من صادق هستم

سلام

پیرو پست جواب کلمات همون موقع گلمر تو وبلاگش یه پست دیگه گذاشته بود که وقت گذاشته بودم و بهش فکر کرده بودم. الان می خوام جواب اون پست رو بدم ولی این بار جواب من جواب سوالات تو پست بیاید صادق باشیم گلمره. برا اینکه راحت تر باشید سوالا رو هم نوشتم

راستی این آخرین باریه که من براتون آف می ذارم که وبلاگم رو آپ کردم. فکر کنم اگه کسی واقعا از خوندن وبلاگ من خوشش بیاد خودش هفته ای یه بار سر میزنه.

خوب بریم سراغ سوال و جواب ها:

چقدر از وقتتون رو به خودتون اختصاص می دید؟

روزی 1-2 ساعت.

چقدر از وقتتون رو به فکر کردن به خودتون اختصاص می دید؟

هفته ای بیش از 5 ساعت.

چقدر تو فکر کردن راجع به خودتون صادقید؟

خیلی. به نظر من بدون صداقت فکر کردن ارزشی نداره.

چقدر در قضاوت در مورد دیگران عادلید؟

تقریبا. شاید 50%.

چقدر در پیش قضاوتهاتون یک طرفه به قاضی می رید؟

سعی می کنم کم باشه. واقع گرایانه 30%.

چقدر در روابطتون حق به جانب عمل می کنید؟

شاید 50%.

چقدر پیش اومده که بعد از این که یک نظری درمورد کسی دادید پشیمون شدید؟

به ندرت.

چقدر پیش اومده از حرفی که زدید شرمنده شدید؟

کم. البته نه خیلی کم.

چقدر خانوادتون رو فدای غریبه ها کردید؟

تا حالا نکردم. احتمالش هم کمه که اینکارو زیاد بکنم.

چقدر دل مادرتون رو شکسشتید؟

به تعداد انگشتای یه دست نمی رسه.

چقدر برای خواهر یا برادرتون ارزش قائلید؟

خیلی زیاد.

چقدر از وقت خودتون رو برای خانوادتون به صورت داوطلبانه تخصیص می دید؟

اهم اونو. البته اگه خونه باشم.

چقدر کتاب می خونید؟

به ندرت.

چقدر از خونده هاتون استفاده می کنید؟

بسیار زیاد. به نظر من اگه چیزی رو بخونی و استفاده نکنی بدتر از اینه که نخونی، چون هزینه کردی ولی سودی نگرفتی. به قول اون بزرگی که می گه: دو کس رنج بیهوده برد و سعی بی فایده کرد . آنکه اندوخت و نخورد و دیگر آنکه آموخت و نکرد.

چقدر احساساتتون رو بیان می کنید؟

خیلی دوست دارم. ولی انتظار آدمای دیگه بهم اجازه نمی ده.

چقدر باطن و ظاهرتون یکسانه؟

حداقل 50%.

چقدر در روابطون به سیاست متوصل می شید؟

کم. وقتی احساس امنیت نکنم یا شرایط خاص.

چقدر حاضرید از ضعف هاتون برای دیگران بگید؟

این یک روش قوی برای توجیه کردن اشتباهات است. منم ازش زیاد استفاده می کنم. البته غیر از این وبلاگ.

چقدر ترس تو وجودتون هست؟

درون وجودم یک کمی هست. ولی خیلی بهم فشار می آره.

چقدر نفرت و کینه تو وجوتون هست؟

کم. ولی به شدت تو نظرم می آد.

چقدر می تونید انسانها رو ببخشید؟

زیاد.

چقدر حرف می زنید؟

خیلی بیش از اونکه نیاز باشه.

چقدر گوش می دید؟

زیاد. ولی کمتر از اونی که حرف می زنم.

چقدر اشتباهاتتون رو قبول می کنید؟

تا حدودی. اگر در شرایط و مودش باشم نسبتا کافیه.

چقدر حاضرید انتقادات دیگران رو بپذیرید و بهشون فکر کنید؟

سعی می کنم زیاد باشه. ولی معمولا زیاد نیست. البته کم هم نیست.

چقدر به دیگران انتقاد می کنید؟

خیلی بیش از اونکه نیاز هست.

چقدر دهن بین هستید و حرف مردم براتون مهمه؟

دهن بین که نه. ولی حرف آدما حاوی حقیقتیه که باید ازش استفاده کنم. هر چه آدمش مهمتر حرفش مقبول تر.

چقدر عشق رو باور دارید؟

به قول مولن روژ:"عشق مثل اکسیژنه. همه چیز با عشق رنگ دیگه ای می گیره." ولی به شرطی که اشتباهش نگیریم. [این عشق موضوع مهم و بسیار وسیعیه. به همین خاطر یکی از پست های آینده ام در مورد عشق خواهد بود. م.]

چقدر توی روابط عاطفیتون رو راستید؟

تمام سعی ام رو می کنم. بسیار هم موفق هستم.

چقدر توقع توی روابطتون جا داره؟

زیاد. ولی از بجا نیاوردنش ناراحت نمی شم.

چقدر به خاطر سوء تفاهم ها روابطتون رو از دست دادید؟

اتفاق افتاده ولی از وقتی که عقلم رسیده نداشتم.

چقدر روزای 43 غروبه و پر از غم داشتید؟

زیاد یادم نمی آد. زندگی من کم هیجان تر این حرفاست.

چقدر روزای شاد داشتید؟

بوده ولی شادی و غم تو ذهنم نمی مونه. خاطراتی از اونا برام باقی می مونه.

چقدر از خاطرات غمگینتون رو به یاد میارید؟

بعضی هاشو. به ندرت برام اتفاق بد افتاده.

چقدر خاطرات شادیهاتون رو به یاد میارید؟

شاید از غم ها کمتر.

چقدر در لحظه زندگی می کنید؟

زندگی من بیشتر در گذشته می گذره. ولی تلاشم رو برای زندگی در حال می کنم. عددی 50-60%

چقدر با خاطره هاتون زنده اید؟

خیلی. همش یاد گذشته هستم.

چقدر خودتون رو دوست دارید؟

کمی بیش تر از معمولی.

چقدر به خودتون احترام می ذارید؟

خیلی زیاد.

چقدر به وجود یک خدا ایمان دارید؟

از وجود خودم بیشتر باورش دارم. ممکنه ماتریکس درست باشه ولی توحید امکان نداره غلط باشه.

چقدر و چه زمانهایی یاد خدا می کنید؟

خیلی یادش می افتم. ولی تاثیرش رو زیاد حس نمی کنم.

چقدر ارزشهای زندگیتون رو شناختید؟

فکر کنم زیاد. بازم تلاش می کنم.

چقدر چقدر چقدر؟؟؟؟

خیلی. کم. خیلی. ای. نسبتا. ...

بیاید به جواب این سوالها فکر کنیم و این بار با خودمون صادق باشیم.

من با خودم صادق بودم. به این سوال ها هم فکر کردم. می تونم بهتون قول بدم که حتی یه ذره هم این سوالا تاثیری تو زندگی من نداره. حتی تو زندگی اکثر شما هم نخواهد داشت. فقط اینجوری می تونم بهتون کمک کنم که منو بیشتر بشناسین. البته اونایی که می خوان منو بشناسن. شما هم فکر کنید. هیچ کسی از فکر کردن ضرر ندیده جز من.

خداحافظ

نظرات 2 + ارسال نظر
سمن چهارشنبه 2 خرداد 1386 ساعت 17:11

تو از فکر کردن ضرر نکردی
شاید چیزای قشنگی نبینی اما دیدن زشتی که وجود داره بهتر از ندیدن همه چیزه...

وبلاگ نویس آواره چهارشنبه 2 خرداد 1386 ساعت 20:06

سلام.
۱- می خوام بهت تبریک بگم که به این سؤال ها فکر کردی که این نشون می ده که وجود خودت برات مهمه و دغدغه ت هست.
۲- بهت تبریک می گم با خودت صادقی. چون خیلی ها با خودشون صادق نیستند.
۳- بهت تبریک می گم که شعار نمیدی، چون توی این دنیا همه دارن شعار میدن، حتی خود من هم بعضی وقت ها میشینم به حرف هام و نوشته هام فکر می کنم، می بینم چیزی جز شعار های صد تا یک غاز نیستند.
۴- خوشحالم که من هرچی می خوندم همون بود که در موردت فکر می کردم.
۵- فکر کردن بد نیست اون طوری که تو می گی، اول از همه این که چه طوری فکر می کنی مهمه و دوم این که به چی فکر می کنی از اولی مهم تره و سوم این که فکر کردن خالی کافی نیست که این از همه مهم تره: فکر و احساس و عمل هستند که با هم مفیده، تک تکشون ممکنه به سمت افراط ببرن. فراموش نکن که تنها اشتباه آدما اینه که همیشه توی حد اقل یکی از این سه تا افراط می کنن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد